بنواز تا برقصم از برایت

بسیاری از مشکلات و مسائلی که در روابط عاطفی ایجاد میشه و هر کدام از دو طرف احساس میکنن که طرف مقابلشان؛ او را درک نمیکند از اینجا ناشی میشه که نیازهای احساسی و عاطفی خودشان را به یکدیگر نمیگویند و در عین حال؛ انتظار دارند که طرف مقابل آنها؛ نیازهای عاطفی و احساسی آنها را فهمیده و برطرف نماید. همینجا این را به تو بگم که اگر منتظر هستی که طرف مقابل تو، اینطوری رفتار کنه و بدون آنکه تو چیزی بگی برات عاشقی کنه؛ به همین خیال باش و بشین تا برات عاشقی کنه!

این نکته مهم را در روابط عاطفی خودت همیشه در نظر بگیر که طرف مقابل تو؛ علم غیب نداره و نمیتونه فکر و ذهن تو را بخونه و بفهمه که تو از او چی میخوای. تو قبل از اینکه چیزی از نیازهای عاطفی و درخواست های خودت را به طرف مقابل بگی؛ برای او مثل یک آهنگی هستی که شروع به نواختن نکرده پس نمیتونی از او انتظار این را داشته باشی که بگه این آهنگ چه ریتمی داره و از چی داره حرف میزنه. تو باید شروع کنی به نواختن ریتم خواسته های خودت تا او با ساز آواز نیاز تو شروع کنه به رقصیدن برای تو.

دلایل مختلفی وجود داره که ما به طرف مقابل در روابط عاطفی چیزی از نیازهای طبیعی و احساسی خودمان نمیگیم. یکی از آن دلایل این هست که شاید احساس میکنیم که اگر نیازها و درخواست های خودمان را به طرف مقابل بگیم، در واقع داریم نقطه ضعف های خودمان را به او میگیم و به همین راحتی، او را از نقاط ضعف خودمان که همان نیازهای ماست مطلع کرده و در نتیجه؛ قدرت و تسلط بیشتری به طرف مقابل میدهیم که هر موقع و در هر شرایطی که خواست از نقاط ضعف ما سوء استفاده کند. اگر دلیل تو برای عدم ابراز نیازهای خودت این هست که گفتم، باید بدونی اگر نیازهاتو به طرف مقابل نگی، نیازهای تو تبدیل به عقده ها و سایه های زندگی تو شده؛ و یک جایی خودشان را با کینه جویی و پرخاشگری نشان داده و روابط مشترک تو را به گند خواهند کشید.

پس این فکر را از ذهنت بیرون بنداز که طرف مقابلم اگر عاشقم هست باید من را درک کنه و درک کردن یعنی بدون اینکه من چیزی بگم او خودش بفهمه که باید چیکار کنه و با من چطوری رفتار کنه. نه عزیزم؛ درک کردن یعنی اینکه تو بگی چی میخوای و چی نمیخوای و حالا که گفتی؛ فرصت فهم نیازهای خودتو به طرف مقابل خودت بدی. او باید تو را بفهمد و این فهمیدن با درک نیازها و خواسته ها و تفاوت های تو با بقیه حاصل میشه. تو یک وجود منحصربفردی برای خودت داری که کاملا با دیگران؛ تفاوت داری و این مسئله را طرف مقابل تو باید بفهمد اما چطور؟ با گفتن تو. تو باید به او بگی که الان کجای زندگیت ایستادی و از زندگی مشترک خودتان؛ چی میخوای. یادت باشه طرف مقابل تو از این به بعد، هم سفر همیشگی توست در سفر زندگی پس باید همسر و هم سرّ و هم راز تو باشه.

در بیان نیازها و خواسته های خودت به طرف مقابل؛ اول باید تکلیف خودت با خودت روشن باشه یعنی دقیقا و عمیقا بدونی که از زندگی چی میخوای و حالا که داری وارد زندگی مشترک عاطفی میشی، از طرف مقابل خودت چی میخوای. تو باید نیازها و خواسته های زندگی مشترک خودت را بر مبنای اهداف و آرزوهای اصیل زندگی خودت، روشن و شفاف کنی و اولویت های تو در انتخاب طرف مقابل و از اینکه با او وارد رابطه میشی، مشخص باشه. حالا که از رهگذر این خودشناسی درونی، داستان زندگی خودتو فهمیدی باید بروی سراغ اینکه تمام نیازها و خواسته های خودت را از طرف مقابل بخواهی.

اما این ابراز نیازها و اظهار خواسته های تو؛ باید با ظرافت و لطافت خاصی همراه باشه یعنی با نرمی و ملایمت و البته با کمی صراحت و جسارت. تو باید بعد از اینکه افکار و احساسات خودت را شناختی، خیلی صادقانه و روراست؛ افکار، احساسات، نیازها و خواسته های خودت را با طرف مقابل در میان بگذاری. یادت باشه اگر طرف مقابل در جایی و در موقعیتی آنطور که باید و شاید به احساسات و نیازهای تو پاسخ نداد؛ حتما و حتما این مسئله مهم را باید به او بگویی البته به آرامی و نرمی و بدون هرگونه توبیخ و سرزنش و توهینی.

اجازه نده نیازهای سرکوب شده و خواسته های پاسخ داده نشده تو به اعماق وجودت نفوذ کنه. چون در این حالت؛ یا شروع میکنی به خودخوری و خودسرزنشی و تحقیر خودت که این موارد تو را به طلاق سرد عاطفی کشانده و ریشه های بی ارزشی را درون تو بیدار میکند و یا اینکه شروع میکنی به عصبانیت و پرخاشگری و واکنشهای هیجانی نسبت به طرف مقابل که چرا تو را درک نکرده و نیاز تو را نفهمیده اما مراقب باش چونکه پشت این احساس خشم تو؛ احساس آزردگی خاطر و ضعف، نهفته شده و اگر تو بجای بیان آزردگی خاطر خودت، به رفلکس های عصبی روی بیاری، قطعا و طبیعتا طرف مقابل از تو دور و دورتر شده و احتمال برآورده سازی نیازهای تو کم میشود و نهایتاً فراموش خواهد شد. پس تو دوتا کار را نباید انجام بدی، یکی اینکه مُشت دل خودت را پیش طرف مقابل باز کن و نیازها و خواسته های خودت را پنهان نکن و بیان کن و با بستن مُشت دل، بی نیازنمایی نکن. دوم اینکه احساسات و نیازهای سرکوب شده خودت را بسادگی بیان کن و اعتراض و ناراحتی خودت را بروز بده و هرگز به سمتی نرو که خشم ها و عصبانیت خودت را در قالب یک مُشت محکم به صورت طرف مقابل و سیرت زندگی مشترک خودتان وارد کنی. زندگی مشترک؛ رینگ بوکس نیست بلکه باغی است که هر دوی شما؛ باغبانِ باغ زندگی مشترکتان هستین.

یادت باشه در بسیاری از موارد که به طرف مقابل میگوئیم: “اصلاً تو باغ نیستی و نه من را میفهمی و نه حواست به زندگیمون هست” ؛ این تو هستی که او را به باغ زندگی خودت، راه ندادی و به او نگفتی که باغی داری چنین و چنان و بیا از میوه های باغ من استفاده کن. طرف مقابل تو باید بفهمد که باغ زندگی تو، کجاست و چگونه است؟ آنگاه خودش باغبانِ باغ زندگی تو خواهد شد و دل و جان تو را با عشق و محبّت خودش سیراب خواهد کرد.

قبل از وارد شدن به عاشقانه زیستن؛ تو یک راز سر به مُهری، اما وقتی که وارد رابطه شدی باید برای طرف مقابلت با تمام چهره شکوفا بشی و خودت را نشون بدی و هیچ رازی را نگه نداری و مستان و عریان، رهای آغوشش بشی و آرام گیری.

با آرزوی تجربه عاشقانه زیستن

منوچهر خادمی


اگر مایلید که از مقالات و صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر شوید، فقط کافی است فرم زیر را پر کنید:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *