آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟

زندگی به خودی خود، ارزش زیستن ندارد؛ اینکه ما شب و روزمان را بهم بدوزیم. در دام تکرار و روزمرگی افتاده باشیم. با هزارجور بد و بیراه و فحش اول صبح بیدار بشویم، شب­ها با هزار نوع قرص و اینور و آنور شدن در رختخواب به خواب برویم، با بی­ میلی تمام به محل کار، دانشگاه و… برویم و به خانه برگردیم. اینکه حس بد روابط عاطفی ما بر وجودمان سنگینی کند. بی­ هدف، بی­ رمق، بی­ روحیه، بی­ انگیزه و بدون انرژی روزگار را میگذرانیم و تنها چیزی که سطح آدرنالین خونمان را بالا میبرد یک حادثه است، یک زلزله، آتش سوزی، سقوط هواپیما و…

نهایت حس و حال خوش ما در بهار، آنهم در همان ۲ هفته اول عید است که از اولش هم مدام فکر لحظات وحشتناک غروب سیزده بدر آزارمان میدهد.

اگر زندگی اینهاست، ارزش زیستن ندارد.

اما زندگی­ ای ارزش زیستن دارد که ارزش جنگیدن داشته باشد. کدام زندگی ارزش جنگیدن دارد؟ آن زندگی که به یک هدف گره خورده باشد. کوچک و بزرگش فرقی نمیکند؛ مهم این است که شخصی باشد، از طرف خانواده و دیگران و اجتماع و رسانه و… دیکته نشده باشد. خواسته قلبی خودمان باشد.

اول زندگی خودمان بعد دیگران را بهتر کند و کمک کند تا جهان جای بهتری برای زندگی شود. لازم نیست یک شرکت چند ملیتی با هزاران کارمند و کارگر راه بیندازیم تا بگوئیم زندگیمان ارزش زیستن دارد؛ خیر. شاید فقط باید بجنگیم تا در اجتماعی که اکثریت؛ شرطی شده­ اند که غم زده و ماتم زده و غم آلود باشند، ما شاد، پرانرژی و پرانگیزه باشیم. همین قدر نه بیشتر.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *