” بهار طبیعی ، بهار معنوی ” – تضادها و بازگشت به زندگی

این ویدئوی سومی هست که به مناسبت سال جدید ضبط کردم. در این ویدئو این مطلب را گفتم که لفظ عید از “عود” میاد و عود یعنی بازگشت و برگشتن. ببینید سیر حرکت طبیعت و روند صیرورت جهان آفاقی، افقی نیست. جهان در عرض حرکت نمیکنه! زندگی و جهان، حرکتی طولی و چرخشی دارند. یعنی چی!؟ یعنی اینکه اولا هر چیزی که از دست برود، روزی دوباره بر میگرده (عود) و این برگشت؛ درست مثل قبل نخواهد بود بلکه با رشدی همراه خواهد بود. ما به طبیعت، ایمان و اعتماد داریم که همیشه بعد از هر بهاری، بهار دوباره ای هست و من از شما میخواهم که به زندگی هم ایمان و اعتماد داشته باشید که بعد از هر ناامیدی؛ امید دوباره ای هست. افسردگی میرود و نشاط و سرزندگی برخواهد گشت.

البته رنج ها هم برمیگردند اما ما در آن وقت دیگر رشد کردیم و بزرگ شده ایم. زمانی از دست دادن یک اسباب بازی در کودکی برایمان رنج آور بود اما حالا از دست عزیزانمان خیلی سخت خواهد بود؛ با این تفاوت که ما دیگر آن کودک ضعیف و نحیف نیستیم بلکه در کنار دردها و رنجها بزرگ شدیم و اگر بلوغ روحی و روانی پیدا کنیم آنوقت میتوانیم از دردها و رنجهای خودمان بزرگتر شویم و آنها را هضم کرده و حل کنیم و از آنها عبور کنیم تا اینکه بخواهیم آنها را به نوعی از ذهن و فکر خودمان حذف و فراموش کرده و مدام از آنها فرار کنیم. طبیعت با ظهور بهار و عید به ما این نوید را میدهد که امید، همیشه هست. بعد از شب سیه سفید است. یادمان باشد که طلوع نور در انتهای تاریکی، شروع به درخشیدن میکند. ما هیچوقت شک نمیکنیم که ممکنه بهار نیاد!! در فضای روح و روانی هم همینطوره؛ امید و ایمان از مولفه های یک شخصیت سالم و نرمال هست. ما باید باور داشته باشیم که زندگی در جایی و در یک مقطعی، از بن بست دردها و رنج ها خارج میشه و روزنه ای از امید و روشنایی و دریچه ای از نجات و رهایی به ما نشان داده خواهد شد.

مطلب بعد اینکه وقتی به چهره متفاوت طبیعت در چهار فصل خودش نگاه میکنیم از این همه تغییر چهره طبیعت در بهار و تابستان و پاییز و زمستان، حیرت میکنیم و شگفت زده میشویم اما باید به بدانیم که همین تفاوت ها و بهتر بگویم تضادها هست که باعث استمرار اکوسیستم آب و هوایی و جغرافیایی طبیعت شده و اگر این تضادها نبودند ما شاهد این تنوع گیاهان و جانوران نبودیم و حیات نمیتوانست از باطن هستی به ظاهر هستی و در جهان طبیعت، تجلی پیدا کند و استمرار یابد. پس اینطور نیست که طبیعت فقط محدود به فصل بهار شود یا اینکه فقط زمستانی باشد چون در این صورت، حیات اصیل خود را از دست میدهد زیرا تضادها جزء ضروری و جدایی ناپذیر عالم طبیعت هستند.

حال، ما انسانها نیز در عالمی زندگی میکنیم که تضادها جزء مولفه های اصلی آن هستند. تک تک ما در طول زندگی و در باطن و ظاهر زندگی خودمان، تضادها را متوجه میشویم و می بینیم که زندگی مملو از تضادهاست اما بجای اینکه بپذیریم که همین تضادها باعث استمرار زندگی میشوند؛ از قبول و پذیرش وجود این تضادها در زندگی خودمان، فرار میکنیم و مدام آنها را انکار میکنیم و همیشه مشغول غُر زدن و ناله کردن و شکایت نمودن از عالم و آدم هستیم و نتیجه آنکه در همین سن و سالی که هستیم (۲۵ سالگی یا ۳۰ یا ۴۰ سالگی) خواهیم مرد اما با این تفاوت که در ۶۰ یا ۷۰ سالگی ما را دفن میکنند. بنابراین، اگر میخواهیم که زندگی را زندگی کنیم و تا زنده هستیم نمیریم و بتوانیم خودمان را به نحو عمیق و اصیل تا انتهای زندگی ادامه دهیم؛ باید وجود تضادها را در زندگی بپذیریم و به استقبال آنها برویم تا خرد پنهان و عقلانیت نهان در تمام تضادهای زندگی را یافته و آنها را فهم و درک کنیم و بهتر بتوانیم با متن زندگی، تماس و ارتباط متعادل تری داشته باشیم و زندگی معناداری را تجربه کنیم.


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *