نیمه گمشده من کجاست؟

دانلود صوت نیمه گمشده من کجاست؟

برخی از ما به محض برخورد با مشکلات و درد و رنج ها مخصوصاً پس از شکست عشقی در روابط عاطفی خودمان؛ شروع میکنیم دنبال فردی میگردیم که نیمه گمشده ماست تا با او کامل شویم و خوشبختی را در زندگی تجربه کنیم. اما سوال اینجاست که این نیمه گمشده که آنقدر درباره آن حرف و حدیث است، واقعا چیست؟ کیست؟ کجاست؟ چرا باید به دنبال آن بگردیم؟ چگونه او را پیدا کنیم؟ از کجا بفهمیم که او همان نیمه گمشده ماست؟

دکتر منوچهر خادمی در این فایل صوتی آموزشی؛ درباره نیمه گمشده برای ما صحبت میکند و بر این مطلب تأکید دارد که نیمه گمشده ما، همان بخش ها و تکه هایی از پازل شخصیت روان ماست که بر اثر نوع رفتار و گفتار و کردار و برخورد خانواده، فرهنگ، جامعه و مسیری که در آن رشد و تکامل پیدا کردیم، یا سرکوب شده یا انکار شده یا فراموش شده یا طرد شده است و در نتیجه؛ تبدیل شده به نیمه تاریک وجود ما یا زندگی نزیسته ما یا همان نیمه گمشده زندگی ما. همان آرزوها و رویاهای بر باد رفته، همان استعدادها و قابلیت ها و تواناییهای فراموش شده، همان حس ارزشمندی به غارت رفته، همان اعتماد به نفس و عزت نفس به یغما رفته، همان استقلال شخصیت از دست رفته، همان احساسات و عواطف نادیده گرفته شده. همه اینها؛ نیمه های گمشده ما و زندگی های نزیسته ما هستند که باعث میشوند در زندگی مدام احساس گم گشتگی و سرگردانی کنیم.

دکتر خادمی معتقد است هر بخشی از وجود ما که در دوران کودکی سرکوب شود و تبدیل شود به سایه شخصیتی ما که آن را زندگی نکردیم؛ در سنین جوانی و بزرگسالی، شروع میکنیم به حسرت و حسادت بردن به کسانی که آن وجه از شخصیت ما که آن را پنهان کردیم را در حال زندگی کردن هستند و ما، عاشق و شیفته و دلبسته این افراد میشویم و این در حالی است که خبر نداریم که ما عاشق آن وجهی از شخصیت خودمان شدیم که تا الان آن را پنهان نگه داشته و آشکارش نکردیم و حالا که آن را در وجود فرد دیگری یافتیم، فرافکن کرده و در واقع؛ عاشق تمامیت وجود خودمان شدیم و تازه به این خودآگاهی میرسیم که از اول، کامل بودیم اما محیط و شرایط و … ما را دو نیمه کردند و اجازه ندادند که به نحو کامل، خودمان را در زندگی تجربه کنیم و روان ما را تقسیم کردند به نیمه روشن (زندگی زیسته) و نیمه تاریک (زندگی نزیسته یا همان سایه شخصیتی یا همان نیمه گمشده). اما ما باید از طریق بازگشت دوباره به خودمان در زندگی و کشف و شناخت نیمه تاریک و گمشده خودمان و زیستنِ زندگی نزیسته خویش، آن بخش از وجودمان که نیمه گمشده ما بوده را پیدا کرده و آن را زندگی کنیم تا از احساس گم گشتگی و سرگردانی در زندگی نجات یابیم و به این آگاهی برسیم که نیمه گمشده ما، چیزی خارج از وجود ما و در جهان بیرون از ما آنهم در فردی غیر از ما نیست. بلکه نیمه گمشده ما، جایی در روان خود ماست که با آن کامل میشویم و تمامیت خود را در زندگی میتوانیم به تمام معنا تجربه کنیم.


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

17 دیدگاه

  1. ندا گفت:

    خیلی ویس خوب و عالی بود و می تونم بگم درباره تمام تمام انسانها صدق می کنه و تعداد قلیلی واقعا خود خودشون را زندگی می کنند.
    شما دلیل را گفتید لطفا یه برنامه هم درباره راه حل درست کنید و اشاراتی داشته باشید اینکه چطور می تونیم تمامیت خودمون را زندگی کنیم .

    • خانه معنا گفت:

      سلام و درود
      سپاس از شما
      درباره مقوله تمامیت مطالبی دیگری در سایت هست از جمله دوره های آموزشی که به این مطلب پرداختند. در واقع فینال کار ما در خانه معنا راهنمایی دوستان به ساحت تمامیت با روش خودشناسی است.

  2. الهه گفت:

    اصلا در مورد من صدق نمیکنه

  3. روان گفت:

    سلام و احترام. خیلی سپاس از اینهمه آموزش رایگان و بی دریغ و بسیار مفید و عالی. محتوای کلام و صدای گرم تان و موسیقی دلنشین و گوشنواز همه و همه باعث میشه از گوش کردن سیراب نشویم و بارها و بارها گوش جان بسپاریم و لذت ببریم.

    . مثال دوّم تون دقیقا زندگی منه. حالا که متوجه وجه نزیسته عاطفی و احساسی در زندگی ام شدم باید چیکار کنم؟ در حالیکه خانواده ام محبت و عشق و همدلی و … را نمیپذیرد و براش کلا تعریف نشده و آنرا چیپ و سبک و لوس بازی و … میداند. حالا با این اوصاف من باید به کی محبت کنم و چگونه و توسط چه کسی از محبت و عشق و همدلی و حمایت سیراب شوم؟ و البته محبت و عشق پارتنر ها به خودم رو نمیتونم قبل از شناخت آنها بپذیرم، چون وابستگی عاطفی برام پیش میاره، درحالیکه نمیخوام غیر منطقی و صرفا احساسی تصمیم بگیرم.

    غیر از این مورد، مورد دیگری هم اجبارا زندگی نزیسته ام شده؛ اینکه من بسیار عاشق طبیعت و طبیعت گردی و سفر هستم و بالاخره این وجه از زندگی را زندگی کردم تا اینکه در این محیط ها افرادی (پسرهای بی بند و بار) مزاحمم میشدن، یکی پس از دیگری. آخری اینقدررررر سمج و کَنه بود که من مجبور شدم کلا طبیعت گردی و کوهنوردی رو تا زمانیکه مجردم کنار بذارم (در کل بخاطر عدم امنیت برای یک دختر تنها و مجرد در محیط هایی مثل کوهنوردی و تور و … آدم مجبوره زندگی نزیسته رو تحمل کنه تا اینکه برود آنرا زندگی کند و کلی هم مزاحم پیدا شود)

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام
      سپاس از نظر ارزشمندتان
      برای پاسخ به این ۲ پرسش در اینجا محدودیت وجود دارد و امکان پاسخگویی کامل وجود ندارد و پاسخ ناقص دادن هم درست نیست. پیشنهاد میکنم یک جلسه مشاوره تلفنی با دکتر خادمی داشته باشید.
      شماره دفتر برای هماهنگی تایم مشاوره:
      ۲۸۴۲۹۰۶۰
      در خدمت شما هستیم
      “پشتیبانی سایت”

  4. متحول گفت:

    با سلام و وقت بخیر،چقدر جالب بود،متشکرم،ولی یه موردی و اینکه اگه ما رو خودمون کار کنیم و عقده ها و سایه هامون رو کشف کنیم و شکوفاشون کنیم،دیگه عاشق نمیشیم

    • خانه معنا گفت:

      سلام وقت شما بخیر

      خواهش میکنم

      نکته بسیار مهمی را اشاره فرمودید.

      بله البته که عاشق میشوید. منتهی عشقی که سالم است و شما را اذیت نمیکند. حالت کنترل گری ندارد. حس ارزشمندی به شما میدهد. شما را از درون گشوده میکند. حس تملک و تصاحب نسبت به معشوق ندارید و خصوصیات دیگری که عشق سالم دارد.

      به امید خدا یک دوره آموزشی تحت عنوان رسم عاشقی و عاشقانه زیستن را برگزار خواهیم کرد.

      سپاس که با ما گفتگو کردید.

      “پشتیبان محتوایی سایت”

  5. mohi گفت:

    سلام اما با این حال من عاشق یه فردی هستم که ایشونم واقعا دوست دارم و میدونم نیمه گمشدم هست و وااقعا با تمام وجودم حسش میکنم…و حس میکنم اون منه…خیلی واسم جالبه انگار از قبل تولد میشناسمش!و میدونم بهش میرسم و در موقع مناسب همون شخص میاد تو زندگیم

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام
      بله همینطور است که فرمودید ولی غالبا این مدل عاشقی ها نتیجه خوبی نخواهد داشت.
      (پشتیبانی خانه معنا)

  6. AmEn گفت:

    با این اوصاف، افرادِ با قابلیت و استعداد های بیشتر، باید شیفته ی افراد بیشتری بشن نسبت به کسانی که قابلیت ها و استعداد های کمتری دارن.
    چون پازلشون بزرگ تره پس تیکه های بیشتری داره…
    اما واقعا این طوره؟

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام
      اگر استعدادی در درون فردی باشد و سرکوب شده باشد آن فرد با دیدن کسی که آن استعداد را به فعلیت رسانده شیفته او میشود. این مساله منافاتی با استعدادهای زیاد یا کم ندارد. هر چه سرکوب بیشتر شیفتگی بیشتر. کمیت و کیفیت استعداد در شدت شیفتگی تاثیر دارد.
      سپاس از شما
      (مدیریت سایت)

  7. شکوه گفت:

    اصلا به حرفهایی که میزنین معتقد نمیباشم

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام.
      سپاس که نظرتان را صادقانه با ما در میان گذاشتید.

      (مدیریت سایت)

  8. مهدی گفت:

    سپاس بخاطر اینکه هستید.???

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب. سپاس از شما مهدی عزیز که همراه ما هستید.

  9. نوشين گفت:

    سلام
    مثال كه گفتيد دقيقاً زندگي منه
    واقعا گريه م گرفت
    خودمم نميدونستم كه شخصيت برونگراي پنهون شده دارم
    هميشه جذب آدمايي ميشم كه مركز توجه هستن حتي اگه شخصيت خوبي ندارن
    هميشه خودم و احساساتمو سانسور كردم چيزي و به بقيه نشون دادم كه نيستم

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب.
      سپاس که نظر و حس خودتان را با ما در میان گذاشتید. بله همینطور است که میفرمایید. آرزو میکنیم که همه مان روزی بتوانیم همه وجوه شخصیت مان را بپذیریم و زندگی کنیم تمامیت خودمان را.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *