چرا دوست داشتنی نیستیم؟

چرا خیلی از ما احساس میکنیم که دیگران ما را دوست ندارند و همیشه در زندگی با کمبود عشق و محبت مواجه هستیم؟ این سوالی است که ذهن و فکر خیلی از ما را درگیر خودش کرده و شاید نتوانستیم پاسخی مناسب برایش پیدا کنیم و همچنان به این وضعیت خود در روابط خودمان ادامه میدهیم.

دکتر منوچهر خادمی در این ویدئوی آموزشی؛ بر این نکته تاکید دارند که افرادی که همیشه احساس میکنند در تمامی مراحل زندگی، کمتر دوست داشته شدند از میان ۱۲ تله زندگی، در تله محرومیت احساسی و عاطفی قرار دارند و به دلیل فعالیت این تله زندگی در وجود آنها، همیشه در روابط عاشقانه خود به بن بست میرسند.

دکتر خادمی معتقدند افرادی که در تله محرومیت احساسی و عاطفی قرار دارند، عموما دو دسته هستند. دسته اول، افرادی هستند که کمبود عشق و محبت خودشان را به شریک عطفی خود ابراز میکنند اما در این مسیر دچار ناکامی عاطفی و سرخوردگی عشقی میشوند و دسته دوم افرادی هستند که با وجود داشتن خلا احساسی و عاطفی، این حس کمبود عشق و محبت خود را بروز نداده و خود را بسیار قوی و غنی از عواطف نشان داده و درنتیجه؛ به آدمهایی بسیار خشک و نچسب و سرد و تلخ و نجوش تبدیل شده و به مرحله یُبس عاطفی و یُبس احساسی میرسند. دکتر خادمی در ادامه این ویدئو از ویژگیها و مشخصات شریک عاطفی این دو دسته از افراد هم صحبت میکنند و به ما میگویند که اگر کسی در تله محرومیت احساسی و عاطفی قرار داشته باشد آنگاه شریک عاطفی او چه شکلی خواهد بود.


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

15 دیدگاه

  1. سوسن گفت:

    خدای من
    آه من جزو دسته ی اول هستم…

  2. الی گفت:

    این پیام و ویدئو و آموزش شما اولین پیامی بود که من بطور کاملا اتفاقی بدستم و به گوش و جانم رسید و شدیدا بر دل و جان و روانم نشست و عامل جذب من به آموزشهای خانه معنا شد. چون دقیقا سوال من در مورد خووم بود که سالها و سالها دنبالش بودم و برام معمای بزرگی شده بود. (من جزو دسته دوم بودم) . این آشنایی رو نعمت بزرگی در زندگیم میدونم و خیلی بابتش خوشحالم و خدارو شُکر میکنم.
    دوره ی آموزشی رو تهیه کردم. چندین بار گوش دادم. هر بار که گوش میکنم افق جدیدی و دید تازه ای به رویم گشوده میشه. باز هم نیاز دارم گوش کنم حالا حالاها😄 تا انشاالله از جان و روح و روان خودم بزدایم و پاکسازی روانی ایجاد کنم. فقط یه سوال دارم؛ از کجا بفهمم دیگه گوش دادن به دوره ی آموزشی کافیه و تونستم کاملا از این تله رها بشم؟ نشانه های رهایی و آزاری چیه؟
    ممنون و سپاس فراوان

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب
      خوشحالم که این ویدئو برای شما مفید بوده و شما را با خانه معنا آشنا کرده است.
      زمانی که دیگر در زندگی احساس خلاء عاطفی ندارید. وابستگی افراطی و احساسی به کسی پیدا نمیکنید و صمیمیت گریزی عاطفی هم از کسی پیدا نمیکنید. البته رهایی از تله بی ارزشی به عنوان مکمل میتواند کمک کند تا با دوست داشتن خودتان تعادل خوبی بین وابستگی سالم و استقلال سالم در رابطه برقرار کنید.

      “خادمی”

      • الهه گفت:

        سلام و عرض ادب و احترام
        (ببخشید من در پیامم سلام نکرده بودم، شرمنده شدم واقعا. بخاطر این بود که این نظر رو بعنوان چندمین نظرم بود نوشتم و فقط تو اوّلی سلام کرده بودم😄)
        خیلی ممنون از پاسخ تون. باز هم خیلی کمکم کرد.

        یه چیزی برام خییییلی جالب و قابل تامل شد؛ اینکه خارج شدن از هر تعادلی (مثل محبت و استقلال و وابستگی و …)، چقدر میتونه آسیب زا باشه و بیماری ایجاد کنه و رعایت تعادل چقدر مهم و حساس و دقیق و ظریفه.
        مثلا تله ی استحقاق هم در اثر توجه و حمایت بی رویّه ایجاد میشه و هم بی توجهی و عدم دریافت نیازهای واقع بینانه
        از طرفی؛ تله ی محرومیت هم میتونه تله ی اسحقاق ایجاد کنه و هم بی ارزشی و هم هر دوتاش.
        هر دوتاش خیلی جالبه😄

        • خانه معنا گفت:

          سلام و عرض احترام
          خواهش میکنم
          بله همینطور است که فرمودید. تعادل مقوله بسیار مهمی در همه حوزه های انسان شناسی است. مثلا ارسطو در فلسفه اخلاق از تعادل سخن میگه، ابن سینا در طب از تعادل امزجه حرف میزنه، عرفا از مقام عدالت کبری که در واقع همان تعادل وجودی است مطالب زیادی گفتن، در روانشناسی تحلیلی عدم تعادل باعث بوجود آمدن سایه میشه و … مثالهای زیادی وجود دارد از جمله همین تله های روانشناختی که شما فرمودید.

          “پشتیبانی محتوایی سایت”

  3. الی گفت:

    خیلی خیلی ممنون که نظر شخص آسمان خراش رو قرار دارید تا ما هم استفاده ببریم. هر جمله ای از ایشون رو که میخوندم یاد یه حرفی از آموزشهای دکتر میفتادم. تله ی استحقاق و شخصیت دیونویوس در ایشون موووووج میزنه😄

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب
      بله همینطور است که فرمودید. اتفاقا ایشان ار دوره آموزشی تله استحقاق هم استفاده کردند و جزء مصادیق این تله بودند.

      “پشتیبانی محتوایی سایت”

  4. متحول گفت:

    به نظر من خداوند ما رو نیازمند به هم خلق کرده(بخصوص در روابط عاطفی)، ولی ما چون اکثرا از چیزی که باید باشیم خیلی فاصله داریم اکثرا همدیگر رو ناراحت میکنیم و به هم زخم میزنیم وبخاطر اینکه بتونیم بر زخمها غلبه کنیم و به زندگی ادامه بدیم، مجبوریم با مطالعه و مشاوره اینقدر رو خودمون کار کنیم که بی نیاز از دیگران باشیم که این خودش هم نقابه،چون به نظرم با خلقت ما که خداوند مارو محتاج بهم آفریده مغایره و مثل همیشه ما در تضاد هستیم،یعنی راه طبیعیش اینه که ما از طریق دیگران عشق و محبت دریافت کنیم ولی مجبوریم به قول معروف تنهایی خودمون و دوست داشتنی نبودن خودمون رو در آغوش بگیریم

    • خانه معنا گفت:

      سلام و درود
      راستش را بخواهید ما در ذات و هویتمان به یکدیگر و به هیچ موجود دیگری نیازمند نیستیم (البته بجز نیازهای اولیه و غریزی) ما تنها و تنها به خالق خودمان نیازمندیم. بی نیازی از دیگران نقاب نیست بلکه خویشتن حقیقی ماست. اتفاقا عشق اصیل وقتی ظهور پیدا میکنه که بی نیازی به معشوق همراهش باشه. اینچنین عشقی میتونه بدون توقع باشه و معشوق را همانطور که هست بخواهد. عشق و محبت ابتدا باید از درون بیاید. عشق خودمان به خودمان اصیلترین نوع عشق است بعد نوبت به عشق به دبگران و دیگران به ما میشود.
      سپاس از نظر شما

      “پشتیبانی محتوای سایت”

      • متحول گفت:

        با سلام و تشکر از پاسختون،من به آدمهای خاص که به کمال رسیدند و یا میخواهند به عشق الهی برسند کار ندارم،در مورد آدمهای معمولی مثل خودمون صحبت میکنم،حتی نیاز به محبت و عشق هم به نظر من جز نیازهای غریزیه(که شما هم بیان کردید تو زمینه نیازهای غریزی،نیازمند دیگران هستیم) و از جهت علمی هم تا جایی که مطالعه داشتم و از صاحب نظری هم شنیده بودم واقعا مثلا در زمان عاشق شدن،در بدن فعل و انفعالاتی صورت میگیره و هورمونهایی ترشح میشه،حتی روانپزشکان هم با توجه به این فعل و انفعالات دارو تجویز میکنند.
        روح و جسم ما به شدت بهم تنیده است و واقعا حتی بعضی از موارد روحی روانی، توجیهات جسمی دارند،و واقعا من احساس میکنم خلقت ما جوریه که خودمون برای خودمون کافی نیستیم ولی لازم هستیم و البته مثل خیلی چیزهای دیگه مجبوریم با این شرایط کنار بیاییم و خودمون برای خودمون کاری انجام بدیم،ولی به نظر من، کسی تا نیازهای طبیعیش از کانال طبیعیش تامین نشه ناقصه و چیزی کم داره و به تکامل نمیرسه

        • خانه معنا گفت:

          سلام مجدد.
          منظور بنده عشق الهی نبود. هر چند تقسیم عشق به الهی و زمینی از اساس اشتباه است. در واقع حقیقت عشق دارای مراتب است. منظور از نیازهای غریزی، خوراک و پوشاک و نیازهای جنسی بود نه عشق. عشق در تقسیم بندی جزء غرایز محسوب نمیشود به همین دلیل میشه بدون عشق هم زندگی کرد اما بدون غرایز زیستن غیرممکن است.
          در مورد مباحث علمی کاملا درست فرمودید. باید توجه داشت که البته علم (ساینس) توانایی ورود به هر مبحثی را ندارد و مدتهاست که در محافل علمی روش ساینتیسم و پوزیتیویسم مورد نقد قرار گرفته است. در هر صورت آنچه در مورد رابطه نفس و بدن فرمودید درست است و ارتباط این دو حقیقت که البته در واقع دو روی یک سکه هستند که دارای مراتب است (یک مرتبه از آن بدن و یک مرتبه نفس) بصورت آینه است و هرآنچه در یکی اتفاق میفتد در دیگری هم رخ میدهد و بالعکس. البته خلاصه کردن انسان با تمام پیچیدگی هایش به هورمون یقینا از اشتباهات قرن بوده است.
          در مورد این مساله که فرمودید خلقت ما جوری است که خودمان برای خودمان کافی نیستیم کاملا با شما مخالف هستم. از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی. خلاصه حرف بزرگانی چون ملاصدرا، ابن عربی، مولانا، حافظ، مارتین هایدگر، یونگ، مایستراکهارت این است که انسان نسخه دیگری از هستی است و درواقع ما با دو عالم مواجهیم. عالم آفاقی و عالم انفسی. هیچ انسان از جمله شما معمولی نیست. البته همه آنچه در ما هست بصورت اجمالی موجود است و کاری که باید انجام بگیرد انکشاف و تفصیل این حقیقت در درون است.
          البته توضیح این مطلب به چندین سال آموزش و گفتگو نیاز دارد که بنده خیلی خلاصه عرض کردم.
          وقتی به این حقیقت واقف شویم دیگر هیچ نیازی به دیگری نخواهیم داشت و متوجه میشویم همه نیازهای گذشته بدلیل نشناختن خودمان بوده است. وقتی فرایند خودشناسی، تله شناسی، عقده شناسی و بخصوص سایه شناسی طی بشوذ کاملا مشخص میشود که آنچه خود داشتیم ز بیگانه تمنا میکردیم.

          سپاس از نظر ارزشمند شما

          “پشتیبانی محتوای سایت”

  5. آسمان خراش!!!!!!! گفت:

    منکه ندارم این تله رو! اتفاقا دیدم ادمای خشکی که انقد رسمی و خشکن انقد پختن که ته دیگ گرفتن ههههههه ولی پرخاشگرم نبودنااا ادمای فوق درونگرایی بودن!!!، بعدشم ادمیکه خشک و نچسب باشه اصلا چجوری میخواد شریک عاطفی تور کنه که بخواد گاردیم بگیره جلوش!!!!!!! :)))))))) اصولا اینجور ادما حوصله سربرن واسه همه!! همه ازشون فرار میکنن فرصت اینو پیدا نمیکنن بخوان خودشون فرار کنن!!! :))))) والا بخداااااااا هههههههه / من اولا خیلی خوش خندم طوریکه تو یه کلاسی که صداها ضبط میشد بچه ها میگفتن ارزوشونه یه جلسه تو فایلای ضبط شده، کل کل من با استاد و خنده هام نباشه!!!! دوما خیلیم بجوشم!!! طوریکه هر کی میومد جلو و قضیه یه طرفه بود و هیچ حسی بهش نداشتم این توهم براش ایجاد میشد که منم ازش خوشم میاد و همه چی دوطرفس بعد میفهمید رفتارم کلا این شکلیه و همه چی یطرفس!!! :))) ولی موقع عصبانیت یا ناراحتی چون گریه نمیکنم و همچین چیزیو عار میدونم و عمرا بتونم اینجوری ناراحتیمو بروز بدم، قشنگ پرخاشگرم! :)))))) یه دادو بیدادی را میندازم تو سر طرف ههههههههه البته سه سال وسط بعضی درگیریا بودم روحیم خیلی سرکوب شد. از عصبانیت و پرخاشگری و خیلی چیزای دیگه افتاده بودم کلا از هر احساسی خالی بودم بجز یه حس جدیدی به اسم “بی تفاوتی و غم”. ادم وسط تفریحات محبوبشم میرف حس هیجان و شادی نمیگرف دیگه!!! یا چیزاییکه همیشه تحریکم میکرد آنی جوش بیارم، اونموقه جلوی اینام بی تفاوت شده بودم… که الان ۶۰% روحیم برگشته :)))) هرچیم زمان میگذره دوباره داره همه چی میاد سرجاش!!!!!!! حتی فکر میکردم روحیاتم خیلی ملایم و مهربون شده الان میبینم داره برمیگرده همه چی! حتی همون عصبانیته!!! تمایل به زندگی مجردی رو منم دارم! این تمایل از بچگی بخاطر بلندپروازیم بوده و تعریف تمجیداییکه بقیه میکردن بقدری تو زندگی من پررنگ و شدید بود که باعث شد از همون بچگی اینو بدونم که با همه فرق دارم و ادم بلندپروازی بشم که فکر کنم وقتی از مردم سرترم دلیلی نداره مثل مردم زندگی کنم!!!، تک بچه ام بودم هیچوقت از طرف بابام واسم کم گذاشته نشد همه ی نیازام بیش از حد برطرف میشد کارای روتینمم هیچوقت مجبور نبودم خودم بکنم بقیه برام میکردن! تو محیطهای مختلفم اختیارا افتاد دستم!/ راجع محبت کردن و بیان احساسات هم فکر میکنم هرکی سلیقه ای داره مثلا ادمای درونگرا دوس دارن همش محبت کنن عشق بورزن جملات احساسی بگن… من شخصا دوس دارم طرفم اینجوری باشه! :))) ادمای برونگرا اینجوری نیستن… خودم روحیاتم یجور دیگس حس محبتم این شکلیه که همش یه بلایی سر طرفم بیارم طرف خونش به جوش بیاد حرص بخوره شروع کنه نق زدن!! منم بشینم قاه قاه بخندم کلا با اذیت کردن خیلی حال میکنم!!!! حس محبت میگیرم!!! جملات عاطفی نمیتونم بگم!!!!! البته پارتنر اخرم ۲-۳ سال فقط زمان گذاش که مجبورم کنه بهش بگم “دوستت دارم” این قضیه رو حل کرد که به روشهای مرسومم ابراز علاقه کنم گاهی! :)))) کل روزم پیشم بود میحرفید که نباید جلوی خودش که دوسم داره غرور داشته باشم یا فکر کنم با همچین چیزی غرورم میشکنه… ولی بازم با روشهای غیرمرسوم حال میکنم هههههههه

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب. سپاس از نظر ارزشمند و مفصل شما. خیلی ممنون که وقت گذاشتید و نظرتون رو در زیر این ویدئو قرار دادید. همه نظرات را شخص دکتر خادمی مطالعه میکنند.
      (مدیریت سایت خانه معنا)

  6. فاطمه نوری گفت:

    باسلام و عرض ادب
    ویدئوتون فوق العاده بود فوق العاده

    شخصیت من از دید خودم و اطرافیانم خیلی دوست داشتنی هست ولی نمیدونم چرا کسانیکه به قصد شریک عاطفی به سمتم میان دچار این تله هستند…

    • خانه معنا گفت:

      سلام خدمت شما. سپاسگزاریم از نظر ارزشمند شما. بله همینطوره که میفرمایید. خیلی اوقات در رابطه طرف مقابل تله داره و شناخت تله های زندگی سبب میشه که ما تله زندگی شریک عاطفی خودمان را بشناسیم و برای رهایی از تله به او کمک کنیم. (مدیریت سایت خانه معنا)

پاسخ دادن به آسمان خراش!!!!!!! لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *