الگوهای تکراری زندگی من

تا حالا برای شما این سؤال پیش آمده که چرا در تمام ابعاد زندگیم همیشه در حال تجربه کردن یک الگوی تکراری و قابل پیش بینی هستم؟ بطوری که انتظار ندارم خلاف آنچه که پیش آمده برای من اتفاق افتد. وقتی با کسی وارد رابطه میشوم میدانم که آخرش همان داستان جدایی و تنها ماندن و حسرت با او بودن برای من تکرار میشود یا اینکه وقتی در شغلی مشغول بکار میشوم میدانم که بعد از مدتی مرا از آنجا اخراج میکنند و به هر علتی آن شغل را از دست میدهم و یا اینکه هر دفعه که تلاش میکنم در دانشگاهی معتبر ادامه تحصیل بدم همیشه با درهای بسته مواجه میشوم. دلیل وجود این الگوهای تکراری در زندگی من چیست؟

دلیل را باید در نوع باورهای خودمان پیدا کنیم. چرا ما این باور را داریم که فقر مالی برای ما یک سرنوشت حتمی و غیرقابل تغییر است؟ چرا ما این باور را داریم که پخمه و دست و پا چلفتی بودن جزو ذات ماست و نمیتوانیم از آن رها شویم و یک شخصیت مستقل و قدرتمند از خودمان نشان دهیم؟ چرا ما این باور را داریم که نظرات و ایده های ما برای دوستان و اطرافیان، پشیزی نمی ارزد پس بهتر است که خفه بشویم و در میان جمع، حرفی و سخنی نزنیم؟ چرا ما این باور را داریم که هر کسی با من وارد رابطه شود قصد سوء استفاده از من را دارد و فقط میخواهد به من ضربه روحی و احساسی بزند و سپس ترکم کند؟ چرا ما این باور را داریم که فردی کم هوش و خنگ و کندذهن هستیم؟ چرا ما این باور را داریم که از ظاهری نه چندان زیبا و جذاب و مناسب برخوردار هستیم؟ چرا ما این باور را داریم که لایق بهترینها نیستیم و همیشه خود را بی ارزش می پنداریم؟ چرا ما این باور را داریم که فرد خاصی نیستیم؟ چرا ما این باور را داریم که رسالت منحصربفردی در جهان نداریم؟

پاسخ تمام این چراها را باید در خانه کودکی خودمان جستجو کنیم. خانه ای که شالوده روح و روان ما شکل گرفت و بهتر بگویم به صورت غلط دستکاری شد و بنابر نوع تربیت والدین ما، یکی یا چندتا از تله های ۱۲ گانه زندگی در وجود ما کاشته شد و با آبیاری مداوم این تله ها توسط پدر و مادر و نزدیکان و البته خودمان؛ این تله ها روز به روز قویتر و ریشه دار تر شده و حالا که از خانه پدری خود جدا شدیم و وارد خانه های دیگرمان در دانشگاه و محل کار و زندگی مشترک و محفل دوستان و جهان طبیعت و درون خودمان میشویم؛ هر چند وقت یکبار که قصد پیشرفت و تعالی و پرواز به سمت آرزوها و رویاهای خودمان را داریم، این تله ها جلوی ما را گرفته و پر پرواز ما را می چینند.

اما این تله های ۱۲ گانه چیستند که اینچنین جلوی زندگی اصیل ما را گرفته به نحوی که باورمان میشود که سرشت و سرنوشت حقیقی ما همینی هست که این تله ها به ما نشان میدهند. اگر بخواهم توضیحی بسیار مختصر و ساده و اما روشن از تله های زندگی بدهم باید بگم که این تله ها؛ باورهای محدودکننده و فلج کننده ای هستند که در اثر تعلیم و تربیت پدر و مادر در جان و روح ما شکل گرفته و به نحوی عمیق در وجود ما نهادینه شده اند طوری که ما خلاف آنچه که از طریق این تله ها ببینیم را نخواهیم پذیرفت. مثلا وقتی از دوران کودکی مدام برای ما القاب نامناسب جسمی ساختند و ما را چاق و کوتاه و زشت و بی نمک صدا کردند، الان هم که وارد هر جمعی بشویم در جایی و در کنار کسانی می نشینیم که به ما اینگونه متلک ها را بندازند و در آن موقع است که آرام میگیریم چون احساس میکنیم که با ما روراست هستند و حقیقت را میگویند و اگر در جایی از ما تعریف و تمجید شود و بگویند که چقدر جذاب و دلبر شده ایم، نه تنها باورمان نمی آید بلکه به سرعت آن جمع را ترک کرده چون گمان میکنیم که ما را دست انداخته اند. آری؛ داستان تله های زندگی این است، الگوهایی که موجب میشوند ما دائماً در زندگی فعلی خودمان دست بزنیم به بازآفرینی نقش دوران کودکی خودمان در خانه پدری و مادری. اما سؤال من از تو این است که حقیقت درباره شخصیت تو چیست؟ آیا حقیقت همانی هست که در دوران کودکی به تو فهماندند که ظاهری نازیبا و بلکه زشت و زننده داری و این مسئله را باور کردی و همین باور را حقیقت مسلم درباره خودت میدانی!؟ اگر اینطوری فکر میکنی باید به تو بگویم که این باورها را باور نکن. حقیقت در مورد تو چیز دیگری است که باید آن را پیدا کنی. آن حقیقت، تله زندگی توست. تله هایی ۱۲ گانه که با القای باورهای محدودکننده از دوران کودکی تا الان زندگی تو، همیشه مانع تکامل تو بوده و اگر این تله ها را شناسایی نکنی، آنها دست از تو برنداشته و برای بقای خودشان تو را قربانی میکنند.

اگر در دوران کودکی، با انتقادها و عیب و ایراد گرفتن های مکرر پدر و مادرمان، اعتماد به نفس و عزت نفس خودمان را از دست دادیم و احساس بی ارزشی کردیم!

اگر در دوران کودکی، با بی مهری و سردی و بی توجهی والدین و نبود دستان گرم پدر و آغوش مهربان مادر مواجه شدیم و الان احساس میکنیم که لیاقت هیچ عشق پایدار و دوست داشته شدنی را نداریم!

اگر در دوران کودکی، پدر یا مادر را بر اثر سانحه یا بیماری از دست دادی و الان مدام درگیر این مسئله هستی که یک حادثه و یا بیماری مشابه آنها یقه تو را خواهد گرفت و به کام مرگ خواهی رفت!

اگر در دوران کودکی، شاهد طلاق و جدایی و خیانت پدر و مادرت بودی و الان باورت شده که تقدیر تو نیز در روابط عاطفی چنین است و باید منتظر جدایی و خیانت طرف مقابل باشی!

اگر در دوران کودکی، دیدی که پدرت همیشه یک فرد شکست خورده و بدبختی بوده که کاسه چکنم چکنم بر دست داشته و الان هم که خودت پدر شدی منتظر فرارسیدن موج آسیبها و پسرفتها را داری!

اگر در دوران کودکی، مادرمان با حمایت افراطی خودش سعی کرد که همیشه ما را پوشک شده نگه دارد و تمام کارهای شخصی ما را بجای ما انجام بدهد و همین مسئله باعث شده که الان نتوانیم مستقلانه تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم و همیشه وابسته مادرمان باشیم!

اگر در دوران کودکی، همیشه تو سرمان زدند و ما را مطیع و فرمانبردار بار آوردند و حالا که در شغل خودمان دچار نارضایتی شغلی هستیم و توانایی تغییر شغل را نداریم و همیشه از رئیس شرکت و اداره، سرکوفت و توهین و تحقیر می شنویم.

اگر در دوران کودکی، پدر و مادر تو هیچوقت از دیدن موفقیت های تو راضی نشدند و همیشه پیشرفت بالاتری را از تو خواستند و الان که تو در هر زمینه ای موفق میشوی؛ آن را هیچ و پوچ و کم ارزش و ناچیز در نظر میگیری!

اگر در دوران کودکی، دست به هرکار اشتباهی که میزدی تو را متوجه عذاب الهی میکردن و آتش سوزان جهنم را به یاد تو می آوردن و تو را مجبور به استغفار میکردند و الان که بزرگ شدی درونت مملو از احساس گناه میباشد!

اگر در دوران کودکی …….

یادمان باشد که قرار نیست این ” اگر ” ها بر زندگی ما حکومت کنند و باعث شوند که بیفتیم در یکی یا چندتا از ۱۲ تله زندگی. تو نباید دوران کودکی خودت را با تمام تله هایی که توسط والدین در وجود تو کاشته شد ادامه بدی. هرجا که میبینی یک الگوی تکراری و البته رو به عقب و درجازن در زندگی تو وجود داره، بدان تله زندگیت همانجا قرار داده و هرچقدر گرفتاری و سردرگمی در زندگی داری، دلیلش همین تله ای هست که در وجود تو پنهان شده و داره فعالیت میکنه. پس تو باید یک کار مهم را خیلی خوب و ماهرانه در زندگیت انجام بدی و آن اینکه، تله زندگیت را پیدا کنی و از آن رها شوی تا بتوانی هم خود اصیلت را ملاقات کنی و هم زندگی را در تمام ابعاد خودش تجربه کنی.

با آرزوی رهایی از تله های زندگی

منوچهر خادمی

 


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *