فراز و فرود رابطه

دانلود صوت فراز و فرود رابطه

در این فایل صوتی آموزشی، از این مطلب صحبت کردم که چرا رابطه عاطفی برخی از ما با پارتنر و شریک عاطفی خودمان به بن بست میرسد اما برخی از ما رابطه ادامه داری را تجربه میکنیم؟ چرا برخی از رابطه ها کوتاه مدت میشود و به جدایی میرسد اما برخی دیگر از رابطه ها به زندگی مشترک و باهم بودن همیشگی؟ عاشقی و رابطه عاطفی، اصول و نکات خاص خودش را دارد و این در حالی است که خیلی از ما بدون اینکه مشقِ عشق را بلد باشیم همینطوری روی دل و جان هم و روی صفحه احساس و عواطف هم یادگاری مینویسیم و بهتر بگویم به همدیگر زخم عاطفی میزنیم و شکست عشقی را برای یکدیگر رقم میزنیم. در ادامه این فایل، نکات گزیده و خلاصه بسیار مهمی برای بهتر و ماندگارتر شدن روابط عاطفی شما گفتم:

بازیِ حدس بزن در رابطه عاطفی و با رمز و کنایه و اشاره رفتار کردن تا طرف مقابلمان منظور ما را بفهمد، صمیمیت و صداقت و شفافیت را از بین میبرد و دیگری را همیشه متهم به نفهمی و بی توجهی و بی اعتنایی و خنگی خواهد کرد.

رابطه عاطفی، یک حقیقتی است که بر بستر یک رابطه فعال و زنده دو طرفه و دو سویه محقق میشود. اختلافات با شریک زندگی زمانی متعادل میشود که ما سهم خودمان و اشتباهاتمان را در رابطه ببینیم و همه چیز را به گردن او نیندازیم. نباید فراموش کنیم که هر رابطه ای دو طرف دارد. اگر ما بپذیریم که بخشی از مشکلات هستیم پس میپذیریم که بخشی از راه حل هم خودمان هستیم.

بیشتر روابط ما به این دلیل ادامه دار نمیمانند که ما انتظارات و توقعات بیش از حدِ توان؛ از دیگری داریم. اگر بتوانیم رنجِ نپذیرفته شدنِ انتظارات بی جایمان را بپذیریم، هنر کردیم. باید باور کنیم که ما دیگر کودک نیستیم و میتوانیم گفتگو کنیم. اگر در رابطه گفتگو نکنیم، اگر روشن و واضح و شفاف حرف نزنیم پس کنترل میکنیم! با پرخاشگری، اوقات تلخی، قهر، طرد، انتقاد، نصیحت، قضاوت، بازخواست و سکوت.

ما غالباً میخواهیم شریک زندگیمان را تغییر بدهیم اما خودمان همانطور باقی بمانیم! یعنی خودمان میشویم ملاک و معیار و آنگاه میزان توازن و تعادل طرف مقابل را با خودمان میسنجیم. این اشتباهی مهلک در رابطه عاطفی است. عاشقانه ترین رابطه عاطفی چه رابطه ای است!؟ رابطه ای که در آن دیگری را همانطور که هست بپذیریم نه اینکه بخواهیم او را تبدیل به چیزی کنیم که خودمان میپذیریم.

ما انسانیم و بنابر ذات و فطرت خودمان، نوسان داریم. آنگاه رابطه عاطفی ما هم نوسان دارد؛ نوسانِ بینِ حس مستقل بودن و برایِ خود بودن و حسِ وابسته بودن و برای دیگری بودن. این حس، طبیعی ترین حالتِ یک رابطه عاطفی است مخصوصا وقتی رابطه ما عمر و عمق پیدا میکند.

مستقل بودن محض و نقاب استقلال صرف به چهره زدن، خشکی رابطه میاورد و از سویی، وابسته بودن خسته کننده و چسبندگی کلافه کننده، خفگیِ عاطفی میاورد. اگر ما به خاطر ترس از تنهایی وارد رابطه ای میشویم، باید بدانیم که نه تنها ترس ما کمتر نخواهد شد بلکه این مدل رابطه، پایدار و ماندگار نخواهد ماند و ما دیر یا زود دوباره طرد میشویم و یا بیشتر از قبل دچار تنهایی خواهیم شد.

حواسمان باشد که برای اجتناب کردن و گریختن از حمل بار مسئولیت تکامل شخصی و رشد فردی خودمان، آن را بر دوش شریک عاطفیمان نگذاریم که اگر این کار را بکنیم او زیر این بار، آشفته حال و پریشان خاطر میشود. چون اینطوری بار سفر زندگی او، دو برابر و دو چندان میشود و این در حالی است که ما باید بال و یار او باشیم نه بار او.

چرا در رابطه عاطفی توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از منظر و زاویه دید ما نگاه کند!؟ مگر فقط یک دیدگاه در این جهان وجود دارد و آن دیدگاه من است؟ چرا فکر میکنیم ایدئولوژی و جهان بینی ما کامل و سالم است، شاید ناقص و نارس است؟ رابطه عاطفی؛ جدا از برخورد و تلاقی دو جسم و دو بدن و دو احساس و دو عشق، برخورد و تلاقی دو تفکر و دو اندیشه هم هست و طبیعتاً تفکرات و اندیشه های ما یا باهم در تعامل هستند یا در تضاد و یا در تناقض. اگر دنبال تکامل رابطه خودمان هستیم پس از انحصارطلبی و سلطه گری باور و دیدگاه خودمان دست برداریم.

اگر با این تصور که هر انسانی نیمه گمشده ای دارد، وارد رابطه عاطفی میشویم باید بدانیم که شکست ما حتمی و قطعی است! هیچ انسانی نصفه نیمه نیست و نیمه گمشده ای ندارد که بخواهد نیمه دیگر خود را در شریک عاطفی خود پیدا کند. نیمه گمشده ما جایی در درون ماست اما در روابط عاطفی با نشانه ای که شریک عاطفی به ما نشان میدهد و به نوعی ما را به درون خودمان منتقل میکند، به نحوی میفهمیم که ما با خودمان کامل میشویم. این مسئله نیمه گمشده که مربوط به سایه های شخصیتی و عقده های روانی و تله های زندگی هست، مبحث بسیار جالب و جذابی است که میتوانید برای آشنایی بیشتر با آن، صوت آموزشی “نیمه گمشده من کجاست؟” را گوش کنید.

با کسی که در گذشته عاشقانه و حافظه خاطرات عاطفی خویش باقی مانده و در یادآوریِ مداوم خوشی ها و ناخوشی های رابطه قبلی گیر کرده است وارد رابطه نشویم، او صلاحیت و قابلیت و ظرفیت ورود به رابطه جدید را ندارد. او دارد رابطه قبلی خود را با ما ادامه میدهد و ما امتدادی هستیم بر گذشته عاطفی او. او هنوز نمیتواند رابطه عاطفی دیگری و عاشقانه جدیدی را با ما تجربه کند بلکه بیشتر معشوق قبلی خود را در قالب ما تجربه میکند.

رابطه عاطفی؛ غیر از اینکه تعهد، اخلاق و منطق لازم دارد، احساسات و عواطف مدیریت شده میخواهد، نه احساسات و عواطف انکار شده و سرکوب شده و نه پروجکت و فرافکنی احساسات و عواطف. شور، شوق و حرارتِ عشقِ فرافکن شده نمیتواند دوام زندگی عاطفی را تضمین کند بلکه چشمان ما را بر روی سیاهی های شخصیتِ طرف مقابلمان میبندد.

وقتی در رابطه عاطفی، طرد میشویم ترک میشویم جدا میشویم و تنها میشویم، نباید خیلی سریع نوک پیکان اتهام و جهتِ تقصیر را زود به سمت خودمان بگیریم و بچرخانیم. من مقصر بودم؛ سطحی ترین، ساده ترین و دم دستی ترین تحلیل برای طرد شدگی خودمان از رابطه است. البته این به معنا نیست که سهم خودمان در این طرد شدن را نادیده بگیریم. اما هر رابطه عاطفی، دو سمت دارد و دو سهم، و نباید سهمِ سمت طرف مقابل را سمت خودمان بیاوریم و سهم او را بپذیریم.

هرگز نباید برای ایفای نقشِ منجی و رابین هود بازی وارد رابطه عاطفی شویم تا یک فرد زخمی و قربانی از یک رابطه دیگر را نجات بدهیم، چون ما منجی دیگران نیستیم و نمیتوانیم آنان را تغییر دهیم تا موقعی که خودشان بخواهند. البته این به معنای بی محلی و بی تفاوتی به این افراد آسیب دیده و زخم خورده نیست بلکه این افراد حتما باید از رابطه معیوب و مسموم خودشان بیرون بیایند اما مسئله اینجاست که این کار نجات دادن آنها، کار شما نیست؛ کار یک مشاور و روان درمانگر است.

آیا سرویس دهی و خدمت رسانی بیش از حد توان خودتان به شریک عاطفی خودتان دارید؟ چرا!؟ میخواهید او را خوشحال و راضی کنید؟ تا تأیید و تحسین بگیرید و حالتان خوب و مطمئن شود که او شما را رها نمیکند؟ فکر میکنید آدم قحطی و پارتنر قحطی است؟ اگر اینقدر سرویس ندهید شما را میگذارد و میرود؟ مگر او خدمتکار استخدام کرده است!؟ من به اصل فراوانی اعتقاد دارم نه اصل کمبود. احتمالا شما از میان ۱۲ تله زندگی، دچار تله ترس از تنهایی (تله رهاشدگی) و تله محرومیت احساسی و عاطفی و تله وابستگی و تله بی ارزشی و تله اطاعت و تله حس گناه هستید و شریک عاطفی شما تله استحقاق دارد.

اگر با یک پیش فرض ذهنی وارد رابطه های مختلف و متفاوت شده اید اما همیشه زخمی و قربانی بیرون آمده اید، لطفا تا اطلاع ثانوی وارد رابطه نشوید بلکه آن پیش فرض ذهنی خودتان را بررسی و بازخوانی کنید! باید یک جایی در زندگی خودتان بنشینید و برای سواد عاطفی و بلوغ و نبوغ روانی خودتان؛ وقت و زمان بگذارید، انرژی و اعصاب بگذارید، سرمایه گذاری کنید، ارزش قائل شوید. چون اگر این کارها را انجام ندهید و همینطور خوش حال و خوش خیال با هر مدلی که دل شما خواست رابطه را شروع کنید، یقیناً با نق زدن و غر زدن ریز ریز خودتان، ریشه رابطه شما از درون خورده میشود و پوک و پوچ میگردد.

بازی روانی “من لیاقت تو را ندارم” و جملاتی چون:

“حق تو خیلی بیشتر از بودن با منه! “

“من اذیتت میکنم! من ارزش تو را ندارم!”

“تو خیلی خوبی و من لیاقت داشتن تو را ندارم”

اگر در دوران آشنايی و رابطه پارتنری خودتان چنين جملاتی شنيديد، بدانيد اين رابطه به سرانجام نميرسد. چون طرف مقابل شما فردی است که قصد پذيرفتن مسئوليت زندگی و ازدواج را ندارد. بسیاری از کسانی که به هر دلیل از رابطه، خسته و زده و کلافه شده اند و نمیخواهند ادامه بدهند و از طرفی میخواهند روشنفکر هم به نظر برسند و آدم خوب داستان باشند و شما را آدم بد داستان بکنند، وارد بازی “من لیاقت تو را ندارم” میشوند و با عاطفه خواری و مهرطلبی و نقش قربانی بازی کردن خود و جلاد دانستن طرف مقابل، جایی برای اعتراض و انتقاد و ناراحتی و دلخوری شما باقی نمیگذارند و هم اینکه خودشان اینطوری با احساس عذاب وجدان کمتری میتوانند از رابطه بزنند بیرون و از شما جدا بشوند!

این افراد نمیتوانند با صراحت و صداقت بگویند که دیگر همه چیز تمام شده و این رابطه به پایان رسیده است؛ آنها باید به دنبال درمان ترسها و تردیدها و تنوع طلبی ها و مسئولیت پذیری و تعهد گریزی خودشان باشند و احساس ديگري را به بازی نگيرند. آنها باید قبل از شروع رابطه با خود حداقل صادق و زلال باشند و ديگری و خود را فريب ندهند. اگر از ازدواج هراس دارند و يا آمادگی لازم را در خود نمی بينيد نباید با دروغ، وجدان خود را آرام کنند. هیچکس در رابطه عاطفی، حق ندارد بجای دیگری و برای دیگری تصمیم بگیرد. اینکه من میخواهم با تو باشم یا نباشم و با تو بمانم یا نمانم؛ کاملا به خودم مربوط است. اگر تو میخواهی برو و قوی باش و پای تصمیم خودت محکم بايست و بگو من را نمیخواهی! اما با من بازی “من لیاقت تو را ندارم” را نکن. ماندن و نماندن من به خودم مربوط است.


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

2 دیدگاه

  1. مهتاب گفت:

    سلام اقای دکتر عزیز ممنونم از توضیحتون بله کاملا حق با شماست من خیلی اشتباه کردم تو رابطم و از این موضوع خیلی ناراحتم.الان خیلی دلم میخواد پارتنرم برگرده به رابطه ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم ک این اتفاق بیوفته.من متوجه شدم ک طرح واره رها شدگی دارم.و با این رفتارای چسبنده ایشون و از خودم دور کردم‌😔

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام. با ایشان گفتگویی رک و صادقانه داشته باشید و شجاعانه به اشتباهاتی که داشتید اعتراف کنید و دلیل آن اشتباهات را هم بگویید و مراقب فعالیت تله در رفتارهای خودتان باشید.
      سپاس که نظر ارزشمند خودتان را با ما درمیان گذاشتید.
      (مدیریت سایت)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *