این پرسش که حسین و آنچه بر او و خاندانش گذشت به چه دردِ اکنون ما میخورد؟ بارها و بارها مطرح شده و میشود. پاسخهای متعددی به این پرسش داده شده است. آنچه در این مطلب کوتاه بیان خواهم کرد، نگاهی یونگی به این واقعه است.
یکی از کشفیات یونگ، مقوله کهن الگوی جمعی است. او بارها و بارها درباره ساختارهای وجود آدمی در ابعاد فردی و جمعی، مطالب بسیار مهمی ارائه داده و آرکتایپ جمعی بسیار مورد توجه او بوده است.
روح جمعی که در طول تاریخ کهن بشری در اعماق وجود هر فردی از جهان انسانی میتواند زیست کند. بیانِ اثبات وجود و حضور این روح جمعی متکی به دلایل متعددی است که از حوصله این متن و البته من خارج است.
یونگ گفته بود فروید در مبحث ناخودآگاه به آن کوه یخ بسنده کرده بود در حالی که متوجه دریای عظیمی که آن کوه یخ درون آن غوطهور بود نشد!
آن دریای بیکران، کهن الگوی جمعی است. یونگ بارها بیان کرده است که آرکتایپها تمامی ندارند و قابل شمارش نیستند اما در ظهور و بروزی که دارند میتوانند شدت و ضعف داشته باشند.
انسانهای برجستهای که نامشان در تاریخ جاودان مانده است، مظهر تام و تمام آنند. مثلا مسیح نماد بارز کهن الگوی دیونوسوس است و نیچه ظهوری کم رنگتر. امضای نیچه بر پای مطالبش، دیونوسوس بوده است! فرعون، هیتلر و صدام محل ظهور و نمایش آرکتایپ زئوس خام و حاکم سیاه هستند.
این روزها میتوانید انواع و اقسام آرکتایپهای جمعی را در فیلمها و انیمیشنها مشاهده کنید. البته ادبیات از همه اینها کهنتر است. خساست را در انیمیشن اسکروچ یا کهن الگوی یتیم را در رمان الیور توئیست. شمس و مولانا را مظهر تام و تمام آرکتایپِ استادی و شاگردی، مراد و مریدی و همچنین مظهر فرزانگی. شاهنامه حکیم فردوسی، سفرنامه کهن الگوی قهرمان است.
کهن الگوی جمعی، امری تاریخی نیست. تاریخی به این معنا که تاریخ انقضا داشته باشد! همین الان به دور و بر خودتان نگاه کنید. در قوم و خویش و آشنایان شما چه ساختاری غلبه دارد؟ خانواده شما به چه چیزی شهرت دارند؟ جو و فضا چگونه است؟ همین حالت را در قرنها پیش، خانوادهای دیگر هم داشته است، پس از این هم خواهد داشت. تکرار؛ یکی از بارزترین ویژگیهای آرکتایپ است. البته تمرکز اصلی روی خودتان باشد. خودتان را زیر ذرهبین قرار دهید.
آرکتایپ در بیان حکمای اسلامی، تحت عنوان ربالنوع شناخته میشود و در نظر عرفا، اسما و صفات حق متعال. اسما و صفات مظهر میطلبند و چه قابلی بهتر از آدمی برای مظهریت. البته توجه داشته باشید که اگر نقصی در اینها مشاهده میکنید به دلیل تنزل اسما و صفات است. هر چند بنظر من نقصی هم در کار نیست؛ اگر چشم مقایسهگر نداشته باشید، هر چیزی سر جای خودش است. اگرچه پذیرش وجود نقص هم میتواند بررسی شود!
امیدوارم متوجه باشید که یونگ در ابتدای امر یک روانشناس نیست و با مطالعه مستقیم آثار او چیزی از جنس علم روانشناسی متداول دستگیرمان نمیشود. او مرد باطن بود و نگاهی فلسفی – عرفانی به انسان و جهان داشت. در درخشش انسانهایی که کهن الگوها را زیست میکنند؛ آنهایی که بسیار برجسته هستند در طول تاریخ بصورت الگو در میآیند.
یونگ بعد از سفرهای بسیار به شرق و غرب عالم از جمله مناطق کهن و تاریخی؛ متوجه میشود انسانهایی که همچنان به کهن الگوهای جمعی متصل هستند، برای حفظ این اتصال آئینهایی را برگزار میکنند.
یونگ به عنوان یکی از منتقدین مدرنیته، گفته بود:
“یکی از عوامل سقوط جهان مدرن، فراموشی و بیاحترامی به کهن الگوهای جمعی است. غرب؛ آئین ندارد! غرب؛ آئینها را به کارناوال تبدیل و صادر میکند. آیا شما هم مثل من تصور میکنید سرخپوستان، آدمخوارهایی بودند که شبها جنازه انسانی که شکار کرده بودند را به سیخ میزدند و در حالی که دور آتش میرقصیدند و صداهای عجیب از خودشان در میاوردند آن را کباب میکردند!”
توجه داشته باشید که اهالی رمز و راز معتقدند که ورود به هر منزلی در نظام هستی؛ نیاز به رعایت آئین و آدابی دارد که اذن ورود نامیده میشود. وضو برای نماز، انواع و اقسام ذکرها و آداب برای حتی کوچکترین کارهای روزمره، مقدمات حج، رعایت آداب برای کسب و کار، برای ازدواج و …
آئینها برای به رسمیت شناختن آن راز است. آئین حتی میتواند نوشیدن یک چای باشد. آنچه مهم است محتوا، توجه و به رسمیت شناختن است نه شکل و فرم. اینها و مثالهای اینچنینی حاکی از وجود آئینی دارند که آدمی را به آن کهن الگوی جمعی متصل میکند. یونگ گفته بود توهین و فراموشی هر کدام از این آرکتایپها عواقب خطرناکی برای بشر خواهد داشت. او جنگ جهانی دوم را پیشبینی کرده بود و خوابهایی نیز در این مورد دیده بود!
حال متوجه میشویم که نگاه یونگ درباره حسین و آنچه بر او گذشت به ما میگوید که حسین، مظهر تام و تمامِ آرکتایپ جمعی است. این آرکتایپ چیست که هر سال با برگزاری آئین بزرگداشت برای آن واقعه؛ یادآوری میشود؟
شهادت،
آزادی و آزادگی،
وفاداری و جوانمردی،
شرف و انسانیت و اخلاق و آبرو،
شجاعت و جنگجویی،
ایثار و فداکاری،
ایمان،
صبر و رضا و تسلیم،
عشق و تعهد،
عرفان،
و …
کدامیک در او برجسته است؟
بنظرم همه اینها و آنهایی که من نمیدانم در او نمایان است. حسین (علیهالسلام) خود یک کهن الگو است. این کهن الگو در طول تاریخ، جاری و ساری است. من به اندازهای که هر کدام از ویژگیهای او را زندگی میکنم میتوانم به حسین و حسینیان نزدیک شوم. من با زیستنِ حسین در حد و اندازه خودم میتوانم آئین بزرگداشت او را زنده نگه دارم. هر چند که تاکنون موفق نشدهام!
خاطرم هست حاج آقای دولابی وقتی درباره امام علی سخنرانی داشتند.
بعد از پایان سخنرانی گفتند:
اینها را درباره علی درونتان گفتم.
به علی درونت توجه کن!
این به زبان یونگ همان آرکتایپ جمعی است. حسین درون من و شما چقدر مورد توجه ماست. در چه وقت و در چه زمانی؟ در چه موقعیتهایی آن شمر و یزید درون، روبروی او میایستند و آب(توجه) بر او میبندند و اجازه نمیدهند رشد کند و خودش را نشان بدهد!؟
فراموش نکنیم هر آنچه در بیرون رخ داده است؛ بخصوص آنهایی که برجستگی خاصی در تاریخ دارند، نشانه و آیهای هستند برای هدایت و توجه ما به درون. وگرنه چه بسا آنچه صدها یا هزاران سال پیش رخ داده است، در ملاقات با پرسشِ سهمگینِ “به چه درد امروز من میخورد!؟” پودر میشود و گردش در طول تاریخ به هوا میرود و هیچ اثر، ارتباط و تماسی با آن باقی نخواهد ماند!
“دکتر منوچهر خادمی”
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم: