داستان سفر آدمی از یک فاصله و جدایی آغاز میشود.
بدون آن جدایی، قصه پُر غصهای هم در کار نمیبود!
مولانا درباره آن جدایی و فاصله در سرآغاز مثنوی اینگونه سروده است:
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
گاهی فاصله گرفتن از کسی یا چیزی و دوباره بازگشتن کمک میکند تا نگاه جدید و نویی را بدست بیاوریم.
برای حل و فصل برخی مسائل کافی است از فاصله دورتر نگاهی به آن بیندازیم چرا که در نزدیکی و چسبندگی، تمام زوایای مسئله بخوبی مشاهده نمیشود.
چه بسا آنهایی که هزاران فرسنگِ مکانی از ما فاصله دارند، به ما نزدیکترند تا آنهایی که چسبیده و کنار ما هستند. رابطه و نزدیکیِ خونی – وراثتی لزوما به رابطه و نزدیکی انسانی نمیانجامد!
هر تغییر و تحولی نسبت به آنچه در گذشته بودیم میتواند فاصلهای بس عمیق و ژرف میان ما و دیگرانی که در گذشته ما را میشناختند ایجاد کند. این جداییِ ناشی از تغییر، اجتنابناپذیر است هرچند میتواند تلخ و دردآور باشد.
ممکن است بلافاصله در زمان حال و اکنون با پیامد و نتایج انتخابهایمان روبرو نشویم اما قطعا و یقینا در آیندهای نزدیک یا دور به سمت ملاقات با آنها رهسپار خواهیم شد.
چه کسی است که در طول زندگی از فاصله میان آنچه هست و آنچه دیگران درباره او فکر و قضاوت میکنند، دچار بهت و حیرت و رنج نشده باشد.
آدمی از واصلهها و رسیدنها بیشتر زخم میخورد تا فاصلهها و نرسیدنها.
چه بسا فاصله و دوری از کسی یا چیزی مقدمهای باشد برای نزدیکی و وصال به کسی یا چیزی دیگر بشرط آنکه در غم و اندوهِ آن جدایی و فاصله توقف نکنیم و به افق پیش رو چشم بدوزیم.
فاصله بگیرید از آنهایی که با نزدیک شدن به شما از خودشان فاصله میگیرند.
غالبا برای گام برداشتن به سوی سرنوشتمان، ابتدا باید از منطقه امن خودمان فاصله بگیریم.
فرار کردن با فاصله گرفتن تفاوت دارد. فرار، هیچ چیز را حل نمیکند اما فاصله میتواند مقدمه توانی جدید برای آغازی دوباره باشد.
اصرار بر اجتناب و فاصله گرفتن، زنگ خطری است که ملاقات با فاجعه را نوید میدهد.
فاصله میان آنچه نشان میدهیم هستیم و آنچه واقعا هستیم را سایه مینامند.
وقتی چیزی را انکار میکنیم از آن فاصله میگیریم و آنگاه که چیزی را درک میکنیم به آن نزدیک میشویم.
وقتی به دلیل رخدادی دگرگون کننده میان ما و جهان فاصلهای پُرناشدنی میافتد، آنگاه تفکر آغاز میشود. اساسا فاصله، آغازگر تفکر و تأمل است.
فاصله میان آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم را همین روزمرگیهای بظاهر عادی پُر کرده است. وقتی روزهایمان را رایگان از دست میدهیم، آیندهمان را نیز از دست خواهیم داد.
ژوان هریس گفته است:
و ناگهان
دلت میگیرد؛
از فاصله
بین آنچه میخواستی باشی
و
آنچه اکنون هستی!
“دکتر منوچهر خادمی”
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم: