رقص شکست

شکست و ناکامی گاهی آنقدر بزرگ است که میتواند تمام جنبه‌ها و زوایای زندگی آدمی را تحت تاثیر قرار دهد. کم و کیف رنجی که به آدمی وارد میشود ارتباط مستقیمی با انتظارات او از زندگی دارد.

آیا نباید هیچ انتظاری از زندگی داشت!؟

خیر. انتظار داشتن طبیعی است اما هر چه انتظارات و پیش‌فرض‌هایمان خام و معصومانه‌تر باشد، به هنگام عدم تحقق آنها درد بیشتری را متحمل خواهیم شد.

شکست‌ها، بخشی از زندگی هستند.

توجه کنید؛ بخشی از زندگی نه همه آن!

عده‌ای تصور میکنند شکست و ناکامی‌ها، مهمانانی ناخوانده‌اند! و به هنگام ورود آنها به خانه وجودشان با تعجب، بهت و حیرت میپرسند چرا من!؟

هرگز چهره خانواده همیشه خوشی که ناگهان پدرشان را از دست دادند، فراموش نمیکنم! با تعجب و بهت ناشی از شوک وارده و با دهانی باز هنگام مراسم تدفین حاضر شده بودند. بدون قطره‌ای اشک و مدام در حال حفظ ماسکی که اگر کنار میرفت به آنها کمک میکرد تا با رنجی بنام از دست دادن و مرگ و فقدان، روبرو شوند. عینکِ دودی بر روی چشم‌هایشان هنگام مراسم، به من میگفت که آنها حاضر نیستند این رنج را ببینند. ما که صدقه میدادیم و به دیگران کمک میکردیم، چرا ما!؟

عده‌ای هم کاملا برعکس هستند و تصور میکنند چیزی بنام موفقیت، لذت، شادکامی و انبساط زندگی؛ وجود ندارد تا بخواهند به مهمانی آنها بیایند! زندگی چیزی جز درماندگی و افسردگی نیست! رنج‌کش‌هایی که هرگز متوجه تفاوت رنج‌های بیهوده و باهوده نشده و احتمالا نخواهند شد.

عده‌ای با دردهایشان هویت‌ستانی میکنند.

هر بار زخمی در گذشته یا اکنون را هم میزند و در پایان میگوید:

من و ماجراهایم!

به او میگویم:

اگر این زخم را از تو بگیرند، چه هستی؟

عصبانی میشود و مثل همیشه میگوید مرا درک نمیکنی.

باورش سخت است اما تصور میکند، زخمی‌ترین فرد روی کره خاکی است!

نوعی خودشیفتگی واژگونه.

شما جزء کدامیک هستید؟

در کدام بخش از زندگی؟

اما آنهایی که در میان این دو وضعیت زندگی میکنند، حال و هوایی دیگر دارند.

اینان بعد از هر ناکامی و سقوطی، به دنبال فرصت و امکان دوباره‌ای هستند.

انتقام از اکنون به دلیل سقوطی در گذشته، برای ایشان معنا ندارد.

نگاهشان رو به جلو است.

آنها رویِ “بعد از این چه رخ میدهد”، متمرکز هستند. میدانند که امکان، امکانات بیشتری میاورد و فرصت‌ها را چند برابر میکند. متاسفانه شکایت از شکست و ناکامی، به شکایات بیشتر می‌انجامد. مثل ریختن بنزین بر آتش. اینان انکار نمیکنند که دلایلی برای سقوط و شکایت وجود دارد. خطاها و اشتباهاتی صورت گرفته که باید به آنها توجه شود. اما در واقع آنها برای مواجهه با مشکلات قبلی، بهترین شیوه را گرفتنِ موضعِ حرکت‌ِ رو‌ به ‌جلو میدانند.

چالش آنجاست که حتی وقتی یقین داریم که حق شکایت‌ داریم، اما سفر معناداری از امکان را در پیش بگیریم. رقص بعد از شکست، نمایش افق امکانی است که همچنان باز و گشوده است.

پل تیلیش گفته است:

شجاعت واقعی آن است که با وجود همه سختی‌ها و مرارت‌ها که بخشی از زندگی روزانه‌ ما هستند، به زندگی آری بگوییم.

ایضاً بزرگی گفته است:

من خوب میدانم که زندگی آدمی هنگامی جالب است که شکست خورده باشد. زیرا نشانه آن است که سعی کرده به فراسوی خودش و آنچه تاکنون بوده است، گام بردارد.

“دکتر منوچهر خادمی”


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *