مغالطه جزء و کل و معنای زندگی

روزی در جمعی درباره رانندگان تاکسی گفتگویی شد. یک از دوستان اصرار داشت که تاکسیرانان همگی بداخلاق و کژخلق هستند و مدام از تجربیات خودش شاهد مثال میاورد!

به او گفتم شما مربی ورزش بدنسازی هستید و میدانید که متاسفانه عده ای از مربیان، شاگردان خودشان را تشویق میکنند به مصرف انواع و اقسام داروهای هورمونی و انرژی زا برای رشد و پیشرفت سریعتر!

ایشان حرف من را تأیید کرد و گفت چه بلاها که این داروها بر کبد و کلیه و … ورزشکاران نمیاورد!

من گفتم پس چرا شما هم به شاگردانتان دارو میفروشید و آنها را آلوده میکنید!؟

ایشان سرخ و سفید شد و با تندی گفت: من!؟ چرا تهمت میزنی!؟ من هیچوقت تا به حال این کار را انجام نداده ام!!

در جواب گفتم دیدید چه اتفاقی افتاد!؟ من از یک یا چند مصداق جزئی در مربیان بدنسازی برای همه اعضای این صنف از جمله شما، حکم بریدم و قضاوت کردم و این یعنی مغالطه جزء و کل!

هر صنفی افرادی دارد که شریف و آبرومند و اخلاق مند هستند و البته افرادی هم در آن صنف، بی کفایت و ناشایست هستند! هیچ وقت نباید دچار مغالطه جزء و کل شد و حکمِ عده ای را به همه سرایت داد.

در مورد معنای زندگی هم دقیقا همینطور است! بارها و بارها مقاطعی و حتی لحظاتی از زندگی پیش می آید که به دلایل مختلف، زندگی معنای خودش را از دست میدهد و پوچی و بیهودگی از سراپایش بالا میرود! اما نکته اینجاست که ما نباید در زمانی که این اتفاق رخ میدهد بی معناییِ مقطعی از زندگی را به معنای کلِ زندگی سرایت بدهیم و همه زندگی را بی معنا و بیهوده ببینیم و بدانیم.

باید فرصت بدهیم و کمی صبور باشیم تا حس پوچی زودگذر، عبور کند تا دوباره آفتاب معنا از پشت ابرهای تیره و تار بی معنایی تابش کند و یقین داشته باشیم که معنای تازه طلوع کرده، افق جدیدی را نسبت به قبل برای ما خواهد گشود.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *