انسانِ چهار بُعدی

شاید خام‌ترینِ آدمیان آنهایی باشند که معتقدند خود را تمام و کمال میشناسند.
آنگاه که چنین باوری داشته باشید، به هر چیزی خواهید پرداخت جز خودتان.
هر چیزی میتواند مسأله شما باشد جز خودتان، چرا که شما دیگر مسأله نیستید زیرا که خویش را میشناسید و شناخت میتواند هر چیزی را از مسأله بودن خارج کند. این عدم شناخت است که مسأله ساز است نه شناخت.
اما اگر به این آگاهیِ ژرف دست یابید که باید مدام خویش را زیر ذره‌بینِ خودکاوی بکاوید، متوجه خواهید شد که از یک منظر، ابعادی چهارگانه دارید.

بُعد اول را ” آشکار ” مینامیم.
آشکارگی شامل آن ویژگی‌ها، صفات، رفتار و خلق و خوهایی میشود که هم خودتان هم دیگران آنها را میشناسید و معترفید.
برای شما و دیگران تفاوتی نمیکند که آن ویژگی مثبت است یا منفی. شما و دیگران میدانید و معترفید که آن را دارید.

بُعد دوم را ” پنهان ” گوییم.
در این بُعد، خودتان میدانید که چه کاره‌اید اما دیگران نمیدانند و از آنچه هستید اطلاعی ندارند. چیزی یا چیزهایی را در خفا و پنهانی زندگی میکنید که از برملا شدن و لو رفتن آن احساس شرم خواهید کرد.
برای مخفی نگه داشتن آن انرژی زیادی صرف میکنید. مایل نیستید شما را با آن ویژگی بشناسند و به اصطلاح آنرا یک نقطه ضعف میدانید که نباید چشم دیگران به آن بخورد و زشتی آن فاش شود.

بُعد سوم را ” کور ” مینامیم.
این بُعد جالب است. شما نمیدانید چه هستید اما دیگران میدانند!
این ویژگی که در نقطه کور شخصیت ما قرار دارد در رابطه عاطفی بسیار نمایان است و بیشتر در این نوع رابطه فعال میشود. به مرور زمان شریک عاطفی چیزی را در ما مشاهده میکند که غالبا منکر آن هستیم و باور نداریم آنگونه‌ایم که او میگوید.
رابطه عاطفی همچون آینه‌ای میماند که این نقطه کور را به ما می‌نمایاند و به همین دلیل بسیار خوب میتواند در سفر خودشناسی ما را به ژرفای روانمان هدایت کند.
مارک منسن گفته است:
وقتی با معایب خود کنار بیایم، میتوانم با این معایب در وجود دیگران هم کنار بیایم و آن‌ها را ببخشم و تنها این‌گونه است که عشق واقعی ممکن میشود.

بُعد چهارم ” ناشناخته ” نام دارد.
ناشناخته، آن بخشی از وجود ماست که هم از خودمان هم از دیگران پنهان است. این بخش میتواند خطرناک باشد. چیزی که جایی در اعماق جان ما مخفی و مدفون است و تاکنون خودش را نشان نداده است.
این وجهِ بیش از حد مخفی میتواند در یک موقعیت خاص و ویژه پرده خفا را پاره کند و به بیرون بجهد. که این جهش و بیرون‌زدگی غالبا با تخریب همراه است.
همچون هیولایی که سال‌ها در غاری تاریک پنهان بوده است و به یکباره از غارِ خویش بیرون میزند و با مشاهده نور و روشنایی دست و پای خود را گم میکند و وحشت‌زده به هر چیزی که روبرویش قرار بگیرد حمله‌ور خواهد شد.

این ابعاد چهارگانه که در روانشناسی به ” پنجره جوهری ” مشهور است در همه ما وجود دارد.
شاید تا به حال متوجه وجود حداقل سه بُعد آن شده باشید.
به تعبیر عیسی مسیح (ع): کاری میکنیم که خانه درونِ خودمان را بر ضد خودمان اتاق اتاق میکنیم.
این چهار اتاقِ وجودمان، بخصوص آنهایی که از پرتوی نور و روشناییِ آگاهی دور هستند و در گوشه‌ای پنهان شده‌اند اگر در همین وضعیت بمانند میتوانند بر ضد یکدیگر عمل کنند و چه چیزی بدتر از انسانی که اضداد درونش به صلح نرسند و هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی نداشته باشند.
محمود دولت‌آبادی در سلوک گفته است:
هر آدمی، دانسته و ندانسته
به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر می‌برد
و هیچ دیگری، ویرانگرتر از خودِ آدمی،
نسبت به خودش نیست.

پس اگر تلاشی برای شناخت پیچیدگی‌ها و بازی‌های روان نکنیم، به قول یونگ؛ روزی مجبور خواهیم شد از آن بازی بخوریم و نامش را هم سرنوشت بگذاریم!

“دکتر منوچهر خادمی”


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *