بردن و باختن

واقعیت این است که ما نمیتوانیم از همه موانع عبور کنیم و آنها را شکست بدهیم. ما بالاخره شکست خواهیم خورد و خواهیم باخت.
اما این واقعیت الزاما به این معنا نیست که ما هرگز پیروز و موفق نخواهیم شد. بلکه در همین حین باختن و سقوط کردن است که بردن‌ها و صعود کردن‌ها ظهور و بروز پیدا خواهند کرد.

در نبردهای زیستن، هیچ استراتژی از قبل برای برنده شدن وجود ندارد. تنها استراتژی؛ حضور در لحظه است. آگاهی از آنچه هم اکنون در حال رخ دادن است و تصمیم و انتخاب بر اساس آن. ما نمیتوانیم چیزی که میخواهیم را به زور به خورد زندگی بدهیم. باید هنر زیستن در لحظه را بیاموزیم.
توماس کارلایل گفته است:
کار اصلی ما این نیست که ببینیم آن دور دست‌ها چه چیزی به شکل مبهم به چشممان میخورد، بلکه وظیفه داریم ببینیم آنچه که واضح در دسترس ماست، چیست.

مسأله‌ای نیست اگر فقط بخواهیم برنده باشیم و شکل و شمایل باختن را ملاقات نکنیم اما مشکل از جایی آغاز خواهد شد که میخواهیم برنده‌تر از دیگران باشیم! این بیماری که من آنرا ” تَر ” نام‌گذاری میکنم، ما را نابود خواهد کرد. مهم‌ترین چیزی که از ما میگیرد، رضایت‌مندی است. چرا که همیشه میدانی برای برنده شدن وجود دارد و ما نمیتوانیم و نباید وارد همه این میادین شویم. ما محدودیم و فرصت اندک است. پس برای خودتان برنده شوید و دست از مقایسه برندگی با دیگران بردارید.

وقتی با پیش‌فرض‌های ‌ذهنی وارد گود زندگی میشویم احتمال شکست و باختن را بالا میبریم. چرا که با اولین نشانه‌ها از عدم تطابق آنچه در ذهن داریم و واقعیت؛ دچار ترس، اضطراب و نگرانی و… میشویم و قافیه را میبازیم. داشتن ذهنِ خالی از پیش‌فرض و الگو و پترن، سبب میشود با شگفتی‌های زندگی روبرو شویم.

در سفر زندگی اگر همواره بخواهیم به یک سمت و سو برویم، احتمال باخت را افزایش خواهیم داد. نباید اصرار و تعصبی بر روی جهت حرکت داشته باشید. همچون یک پَر؛ سبک باشید و با فراز و فرود زندگی، بالا و پایین بشوید.
جلال‌الدین بلخی چنین سروده است:
جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست
طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت
وقتی طالب یک امر ثابت، سفت و صلب باشیم هر چیزی که برای آن امر ثابت خطری ایجاد کند ما را مشوش و مضطرب میکند.

چه بسیار برد و باخت‌ها که اعتباری هستند و زاییده تخیل و توهمِ عده‌ای که برای منافع شخصی دست به تولید آنها زدند و بسیاری را گرفتار کردند. آنها ملاک و مبنایی ایجاد کردند و شما را برای تطابق با آن برنده و برای عدم تطابق، بازنده مینامند. مراقب باشید با تبلیغات شما را وارد میدان مبارزه اعتباریات نکنند و عمری ازتان نگیرند.

هر بُردی بُردِ ما نیست و هر باختی نیز. کم نیستند برد و باخت‌هایی که برای دیگرانند ولی برای ما تعریف شدند. کم نبودند اضطرابها، نگرانی‌ها و ترس‌ها و… که متحمل شدیم برای نباختن و بردن آنچه در اصل برای ما نبود!

باختن در زندگی طبیعی است اما بازنده بودن جفای به زندگی است. بازنده بودن یک تصویر است که از خود داریم. یک خودانگاره. هنگامه باختن فراموش نکنید که شما انسان بدی نیستید بلکه انسان خوبی هستید که اتفاق تلخ و بدی برای او رخ داده است.
ارنست همینگوی گفته است:
زندگی همه را در هم می‌شکند
عده‌ای از همانجا که می‌شکنند، قوی می‌شوند.

جای دور نروید. سخت‌ترین و بزرگترین میدان مبارزه، مبارزه با خویش است. آن برد و باخت اصیل و بنیادین همینجاست. درون خودمان.
و هیچ چیز،
ویرانگرتر و آبادگرتر از خودِ آدمی
نسبت به خودش نیست.

” دکتر منوچهر خادمی “


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *