درباره‌های زندگی – ۶

– هر اتفاقی ممکن است بیفتد، هر اتفاقی. پس خودتان را آماده کنید. ما نمیتوانیم مو به مو و جزء به جزء زندگی را پیش‌بینی و پیشگویی کنیم. زندگی همواره بزرگتر از تصورات ما پیش خواهد رفت.
آیا این پیش‌بینی‌ناپذیر بودنِ زندگی؛ شما را وحشت زده میکند یا حس حیرت و هیجان میدهد؟
به هیچ‌وجه نیازی نیست تا قطعا و یقینا بدانیم که اتفاق بعدی چیست تا بتوانیم درست و صحیح زندگی کنیم.
همیشه باب احتمال باز است و اصرار بر انتخاب‌هایی که هم راحت باشند و هم آشکار؛ در نهایت سبب میشوند که خودِ انتخاب، پشت گوش انداخته شود. اگر فقط به دنبال بهترین نتیجه باشید به مرور زمان فرسوده و ناامید خواهید شد.
تنها و فقط کاری که از دست ما برمیاید، آمادگی برای ملاقات با حوادث است، چه تلخ و چه شیرین.
همانطور که روبرو شدن با حوادث و اتفاقات تلخ آمادگی میخواهد، ملاقات با شیرینی‌های زیستن نیز آمادگی لازم دارد. اگر خام باشیم تفاوتی نمیکند که چه پیش خواهد آمد، در هر صورت گند خواهیم زد.
غالبا آدمی مهم‌ترین انتخاب‌های زندگی را زمانی میگیرد که تجربه‌ای درباره آنها ندارد و به همین دلیل اکثر اوقات شکست میخورد! اما جالب اینجاست تا زمانی که این تجربه‌های منجر به شکست نباشند، انتخاب‌های منجر به موفقیت رخ نخواهند داد!
بنابراین هرگز منتظر نباشید تا موقعیت و وضعیتی پیش بیاید تا انتخابی کنید که هرگز به شکست نینجامد.

– خودتان را با واژه مبهم، گنگ، پوچ و میان‌تهیِ شانس فریب ندهید. شانس صرفا یک مفهوم ذهنی و ساخته و پرداخته ذهن‌های ضعیفی است که تواناییِ تحلیل پدیده‌ها را ندارند.
فردی که از تنبلیِ ذهنی رنج میبرد و حاضر نیست به اعماق و ژرفایِ اقیانوس مواج و خروشانِ تفکر، اندیشه، تحلیل و جستجوگری شیرجه بزند با اولین برخورد با حوادث و رویدادهایی که چیزی از چیستی، چرایی و چگونگی آن نمیداند، فورا و بدوا به واژه نخ‌نما شده شانس پناه خواهد برد.
این پناهندگی؛ نوعی تخدیر را به همراه خواهد داشت و خیال فرد را آسوده میکند.
این را بدانید که از نظر فلسفی، شانس پدیده‌ای است که نه علت فاعلی دارد و نه علت غایی. و از اساس چنین پدیده‌ای امکان وقوعی – وجودی ندارد و نخواهد داشت.
تصمیم بگیرید زین پس وقتی با رویدادی مواجه شدید که دلیل، علت و معنای مستتر و پنهان در آن را کشف نکردید بجای بکار بردن واژه‌های پوک و پوچِ خوش شانس یا بد شانس، از واژه عمیق و ژرف و معنادارِ “نمیدانم” استفاده کنید. بگویی نمیدانم و برای دانستن آن مشتاق باقی بمانید تا روزی حکمت آن اتفاق برای شما کشف شود.

– هر آن و لحظه از زندگی منحصربفرد است اما این منحصربفرد بودن آنچنان سریع رخ میدهد که ما متوجه آن نمیشویم و این تغییرات را بصورت یک کل به هم پیوسته میپنداریم. لذا دچار نخوت، حس کسالت، تکرار و روزمرگی میشویم.
هر زمان نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا
برای رهایی از لجنزارِ امنِ روزمرگی و تکرار که حاصل مغزهای کوچک زنگ زده است حتما به جستجوگری بپردازید تا متوجه شوید این وضعیت ماست نه زندگی. نترسید. به فراسوی باورها و تصورات خویش بروید.

گیر عالم پُر بود خورشید و نور
چون رَوی در ظلمتی مانند گور

بی‌نصیب آیی از آن نور عظیم
بسته‌ روزَن باشی از ماه کریم

تو درون چاه رفتستی ز کاخ
چه گنه دارد جهان‌های فراخ

– اگر جزو معدود انسان‌هایی هستید که هدف یا اهدافی دارید، توجه داشته باشید که سفر شما به سوی مقصد غالبا خسته کننده و حوصله سر بر است و از خوشی و لذت‌هایِ آنی و فوری خبری نیست. تنها در خط پایان است که احساس رفع خستگی و لذت خواهید داشت.
بنابر همین دلیل است که اکثریت؛ سفرِ هدفمندی را آغاز نمیکنند یا در میانه راه جا میزنند و رها میکنند.
آنچه باعث میشود سفرِ رسیدن به اهداف را رها کنیم؛ تمایل به ایجاد هیجان و تنوعِ فوری، آنی و کوتاه مدت است! اما با انتخاب هیجانات فوری و آنی، زمینه را برای شکست خود فراهم خواهیم کرد. معمولا چیزهای دور‌و‌برمان که پاداشی آنی در بر دارند کمکی به اهداف ما نمی‌کنند.
بنابراین روی آنچه میخواهید تمرکز کنید و متمرکز بمانید. از فرهنگ عمومیِ همیشه مشغول بودن، فاصله بگیرید.
و ادامه دهید و دوام بیاورید، پرنده خواهید شد.

” دکتر منوچهر خادمی “


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *