یکی از ویژگیهای ذهن آدمی که در تضاد بلکه تناقض اساسی با زندگی عینی است، فهم خطیِ آن است.
ذهن تقریبا هر پدیدهای را ادامه دهنده و مستقیم مشاهده میکند.
این تصور و تصویرِ راست و مستقیم، بسیار ساده است و نیازی به زحمت و تلاش ویژهای ندارد.
فرض کنید تاکنون چند فعالیت مالی و اقتصادی داشتید و در همه آنها شکست خوردید، ذهن خیال خودش و شما را آسوده میکند!
او تصویری از آینده برای شما ترسیم میکند:
تو باز هم و باز هم شکست خواهی خورد.
اگر بپرسید چرا!؟
پاسخ خواهد داد: چون تاکنون چنین بوده است پس زین پس نیز چنین خواهد بود.
اگر در گذشته رابطه یا روابط عاطفی شما نتیجه خوبی نداشته و اکنون موقعیت عاطفیِ دیگری برای شما ایجاد شده است، ذهن بلافاصله وارد عمل میشود.
این رابطه هم نتیجه مناسبی نخواهد داشت و مورد جدید و متفاوتی نخواهد بود، چرا که آینده امتداد گذشته است.
مثالها بسیار است. مصداقهای کوچک و بزرگ زیادی دارد که کارکرد ذهن اینگونه است.
اما زندگیِ عینیِ غیرذهنی لزوما اینگونه پیش نمیرود.
سفر زندگی و پدیدههای زیستی؛ ویژگی سینوسی دارند.
سینوسی بودن به معنای فراز و فرود داشتن و مؤلفه احتمال را دخیل دانستن است.
زندگی لزوما خطی و با کپیبرداری از گذشته پیش نخواهد رفت.
هیچ چیز مثل سابق نخواهد ماند.
تغییر؛ ذات زندگی است و امروزِ روز، سرعتِ آن بیشتر هم شده است. یعنی حتی خودِ تغییر هم تغییر کرده است!
برخی فیلسوفان مدرن و به دنبال آنها خود مدرنیته؛ ماهیت تاریخ را دارای ویژگی خطی میپنداشتند و مدرنیسم را پایان تاریخ و قله پیشرفت و ترقی و تعالی. اما با ظهور فیلسوفان پُست مدرن همچون نیچه و فوکو و… بشریت متوجه شد که سیر تاریخ لزوما خطی و مستقیم نیست و اینگونه نیست که تمدن بشری اکنون در انتهایِ پیشرفت و توسعه گام برمیدارد و هر آنچه در گذشته بوده؛ عقبماندگی و پسرفت بوده است!
ما اکنون در مرز آغاز جنگ جهانی سوم و از لحاظ زیست محیطی احتمال ششمین انقراض دسته جمعی قرار داریم و اینها یعنی به قهقرا و اسفلالسافلین رفتن نه اعلیعلیین و آسمان پیشرفت و تمدن!
البته قبل از فیلسوفان پُست مدرن، حکمای عالم کهن نیز به دورهای و ادواری بودنِ نحوه وجودِ تاریخ – زندگی اشاره کرده بودند.
سهروردی تاریخ را دایرهای شکل و بصورت اکوار و ادوار میداند.
حافظ سروده است:
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
تصویرِ داستانِ سفر زندگی با نگاه یونگی و پسایونگیها نیز بصورت شماتیکِ دایرهای رو به بالا است.
این ذهن است که نگاهی خطی و مستقیم و بدون انعطاف و چرخش و… به همه چیز دارد اما نباید دچار این مغالطه ذهنی شد و آنچه صرفا تصور – تصویری بیش نیست بر روی واقعیت فرافکن کرد و آنرا نیز همینگونه دید و قضاوت کرد.
با دانستن و داشتن نگاه سینوسی؛ متوجه میشویم که از پس هر چیز میتواند هر چیزی نمایان شود و زیستن مؤلفهای دارد بنام پیشبینی ناپذیربودن و نباید با پیشگوییهایِ خامِ خطی، پرونده آینده را بست.
چه بسیار خوشیها که به ناخوشی تبدیل شدند در حالی که از ابتدا آنها را همیشگی میدانستند و چه زیاد ناخوشیهایی که به خوشی مبدل گشتند در حالی که آنها را دائمی میپنداشتند.
چه بسیارند آنهایی که چون دچار این تصور اشتباهِ خطی هستند لحظات دلخوشی را سرسری میگذرانند، اما غم و اندوه را با همه وجود زیست میکنند چرا که این باور اشتباه را دارند که سفر زندگی آنها بر روی خط ریل مستقیمی بنام غم و اندوه روان است!
لوییز اردریک چنین سروده است:
اندوه، زمان را همچون
موریانه میجَود.
اما صبور باش
زمان نیز اندوه را میبلعد.
و اینگونه سفر زندگی دَوَران میکند.
“دکتر منوچهر خادمی”
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم: