یک نیاز طبیعی و هزاران داستان

اگر نیاز طبیعی ما به محبت و توجه و مراقبت عاطفی برآوره نشود، غالبا بطور ناخودآگاه برای پاسخ به این نیازها به دنبال روش‌های جبران و جایگزین خواهیم رفت.‌

این روش‌ها همیشه سالم و صحیح نیستند!

مثلا احساس مسئولیت بیش از حد در برابر دیگران، سعی و تلاش افراطی برای راضی نگه داشتن آنها و در هر شرایطی خود را مجبور و ملزم کردن برای کمک و حمایت از دیگری، خود را به این در و آن در زدن جهت خشنودی و رضایت دیگران و …

این مدل روش‌ها را بکار میبریم تا در ازای آنها، نیازهایمان به محبت و مراقبت و توجه را ارضا کنیم.

و چه تلخ روشی است این روش‌ها.

در واقع روش‌های ناسالم ما را تبدیل به جنس درجه چندم میکنند. ما همیشه در رتبه بعدی قرار داریم. در انتهای صف تا شاید نوبتمان بشود یا نشود. اگر هم نوبت به ما برسد خودمان هم باورمان نمیشود که نوبت ماست و احتمالا آن را دو دستی تقدیم دیگری خواهیم کرد. اول، دیگرانند نه ما!

وقتی بصورت افراطی و خارج از تعادل نسبت به دیگران احساس مسئولیت میکنیم، در کمال تعجب چه بسا با فرد بی‌مسئولیتی وارد رابطه عاطفی شویم.

البته تا اینجای کار اهمیتی ندارد اما اوضاع جایی بهم میریزد که اگر این فرد به اندازه کافی و وافی بی‌مسئولیت نباشد، به او یاد خواهیم داد که بی‌مسئولیت باشد!

چرا که هرگاه او به وظایفش عمل کند ما بلافاصله احساس طرد شدگی، عدم توجه و وجود خلائی عمیق و ژرف در درونمان خواهیم کرد و برای اینکه مجدد در کانون توجه قرار بگیریم ناخودآگاه داستان رابطه را طوری پیش خواهیم برد تا مجدد بر بی‌مسئولیتی و عدم کفایت شریک عاطفی‌مان مهر تایید بخورد و ما از این ماجرا پیروز و سربلند خارج شویم!

و این شگفت انگیز و در عین حال یأس آور است که چطور ما همچون دو قطب مثبت و منفی یکدیگر را جذب خواهیم کرد.

هر چه پارتنر من بی‌مسئولیت‌تر، بی‌کفایت‌تر، بی‌تدبیرتر و منفی میشود در عوض من مثبت‌تر، با برعهده گرفتن مسئولیت‌های بیشتر و پررنگ‌تر در رابطه ظاهر میشوم و نقش مراقب و منجی را به عهده خواهم گرفت.

اما مهم آن است که باید بدانیم هیچ رابطه‌ای به این شکل و شمایل ادامه نخواهد داشت و روزی به پایان خواهد رسید. با زخم‌هایی عمیق، خسته و بی‌رمق و با پرسشِ بی‌پاسخ ِ “چرا با وجود اینکه تمام خدمات و سرویس‌ها را تمام و کمال دادم اما رابطه به پایان رسید!؟” به درون چاه طرد شدگی و افسردگیِ پس از شکست عاطفی فرو خواهیم غلطید و تا زمانی‌که به این روش عمل کنیم و تغییری ایجاد نکنیم؛ همین آش است و همین کاسه.

“دکتر منوچهر خادمی”


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *