همیشه یکی از اساتیدم این حرف را به ما میگفتند که راه، راهزن دارد!
هر چقدر که در زندگی جلوتر آمدم، معنای این حرف را بیشتر و بهتر فهمیدم. باید در سفر زندگی یک ترازویی داشته باشیم تا هر کالایی که به ما دادند با آن ترازو بسنجیم و بعد ببینیم ارزش دارد که آن را قبول کنیم یا نه! اینطور نباشد که هر چیزی را از هرکسی قبول کنیم! شاید طرف اصلا فروشنده نیست بلکه یک راهزنی است در لباس فروشنده! چرا تا هرکسی از راه رسید و به ما گفت که دوست دارم و عاشقتم؛ دل باخته او میشویم! ترازو را بیاوریم و با آن، وزن و عیار طرف مقابل را بسنجیم! پیشنهاد کار، تفریح و… هر چیزی، فرقی نمیکند باید ترازو داشته باشیم. بقول مولانا:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید: