در باب همنشین و همنشینی

نمیدانم دقت کرده اید یا نه! انسان تنها موجودی است که میتواند با هر چیزی همنشین شود. از خلق تا حق. از فرش تا عرش. گستره همنشینی با حیوانات خانگی را ببینید! از مار تا مور، از طوطی تا کروکودیل، از سگ تا پلنگ.

عرفا گفته اند: روح انسان، لطیف تر از گل و گلبرگ است. آنقدر لطیف است که وقتی نسیم بر آن مینشیند، او را متاثر میکند تا چه رسد به ارتباطات اجتماعی و همنشینی ها.

برخی گفته اند: جانِ انسان دزد عجیبی است! بدون اینکه خود انسان مطلع باشد، از هر چیزی که با آن در تماس است تدریجا میدزدد و در درون خود جای میدهد. بعد به مرور آدم میبیند شخصیت و رفتار و گفتارش عوض شده است.

برخی همنشین ها، هم صحبت هستند. بعضی همفکر، عده ای همدل، برخی مونس، بعضی همراه و عده ای رفیق نیمه راه. اکثریت موقتی اند و اقلیتی دائمی. برخی بالایت میبرند و بعضی پایینت می آورند. با یکی صعود میکنی و با دیگری سقوط. تعدادی زخم میزنند و تعدادی مرهم زخم اند. عده ای بود و نبودشان فرقی ندارد و عده ای همه چیز به بود و نبود آنها بسته است.

این یک توهم است اگر تصور میکنیم همنشینی انسانها با یکدیگر شبیه کنارهم قرار گرفتن دو تکه سنگ است که هیچ تأثیر و تأثری از هم ندارند!

جلال الدین در مثنوی گفته است:

نار خندان باغ را خندان کند

صحبت مردانت چون مردان کند

گر تو سنگ صخره و مرمر بوی

چون بصاحب دل رسی گوهر شوی

صحبت صالح تو را صالح کند

صحبت طالح تو را طالح کند

احتمالا زندگی، شخصیت و افکار ما؛ برآیند ۵ نفری است که با آنها در ارتباط مداوم و همیشگی هستیم. ما با نزدیکانمان هم افق میشویم. البته اینطور نیست که هم قد و هم وزن و هم هیکل بشویم بلکه در کمیت و کیفیتِ اندیشه، نگاه، احساسات و هیجانات هم شکل و یک اندازه میشویم.

همنشینی مثل یک ماشین چمن زنی است. همنشین ها را شبیه هم میکند. اصولا آدمیزاد با شبیه خودش همنشین و دمخور میشود. اگر میخواهیم خودمان را بیشتر بشناسیم نگاهی به صمیمی ترین نزدیکانمان کنیم.

مولانا گفته است:

خوب خوبی را کند جذب این بدان

طیبات و طیبین بر وی بخوان

در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

گرم گرمی را کشید و سرد سرد

قِسم باطل باطلان را می‌کشند

باقیان از باقیان هم سرخوشند

ناریان مر ناریان را جاذب‌اند

نوریان مر نوریان را طالب‌اند

همنشینی از نوع عاشق پیشگی غالبا با کسی اتفاق میفتد که شخصیتی متضاد با ما دارد. ما معمولا عاشق کسی میشویم که شخصیتی شبیه به ما ندارد. مثل دو قطب متضاد مثبت و منفی در آهنربا، همدیگر را جذب میکنیم. (البته این نظر، مخالف حرف مولانا است)

شمس، حرف اول و آخر را برای انتخاب همنشین زده است:

هر كه را خُلق و خوی فراخ ديدی،

و روی‌گشاده

و فراخ حوصله،

كه دعایِ خير همه عالم كند،

كه از سخن او

تو را گشادِ دل حاصل می‌شود

و اين عالم و تنگی او،

بر تو فراموش می‌شود؛

آن فرشته است و بهشتی.

و آنكه اندر او

و اندر سخنِ او

قبضی می‌بينی و تنگی و سردی،

كه از سخن او

چنان سرد می‌شوی

كه از سخن آنكس گرم شده بودی؛

آن شيطان است و دوزخی.

اكنون هركه بر اين سِرّ واقف شود

به صدهزار شيخی التفات نكند.

همنشین لزوما هم صحبت ما نیست. یک موسیقی، یک گل، یک اتاق، یک قاب عکس، یک احساس، یک اتومبیل، یک اندیشه، یک رویا، یک ترس، یک نگرانی، یک غم، یک سرگردانی، یک هدف، یک کتاب، یک منظره، یک خاطره، یک نگاه و هر چیز دیگری میتواند همنشین ما باشد. در سکوت هم میشود همنشینی کرد.

ما با خاطرات و گذشته خودمان هم، همنشین میشویم. البته همنشینی زیاد با گذشته و خاطرات، ما را از حال و آینده منقطع میکند. بعضی همنشینی ها منجر به هم افزایی میشوند و برخی منجر به هم زُدایی. درست است که آینده هنوز نیامده است اما رویای آینده را داشتن، همنشینی با آینده است.

انگار در گیتی و این جهان پهناور، فقط انسان است که احساس غربت و تنهایی میکند. همه جهان و هستی، همنشین و مونس و هم صحبتِ فطرت ما هستند. کسی که در این جهان احساس غربت میکند، در واقع با خودش غریبه است، هیچ چیز با او غریبه نیست.

بالا برویم و پایین بیاییم، آخرین همنشینِ خودمان، خودمان هستیم و بس. بنگریم که چگونه همنشینی هستیم. فردی که همنشین خوبی برای خودش نیست نمیتواند با دیگران هم، همنشینی خوبی داشته باشد.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *