کارناوال مرگ

طبق برنامه در حال پیاده روی هستم. پارک در سکوت و آرامش است.

خانواده ها، گُله گُله نشسته اند. بچه ها در حال دویدن و بالا و پریدن هستند.

ناگهان سر و صدا، بوق، سوت و کف، جیغ و فریاد؛ سکوت پارک را میشکند.

در خیابانِ موازی پارک یک دسته اتومبیل در حال تاخت و تاز هستند تا از هم سبقت بگیرند.

در اواسط خیابان همه اتومبیل ها توقف میکنند و عده ای پیاده میشوند و شروع به رقصیدن میکنند.

مراسم عروسی است و این همهمه و سر و صدا از کاروانی است که اتومبیل عروس را همراهی میکنند.

ترافیک سنگینی شکل گرفته است. بعضی از بوق ها از روی شادی است و بعضی بخاطر شکایت و اعتراض است!

نمیدانم فیلمِ “کارناوال مرگ” با بازی بهرام رادان را دیده اید یا نه.

همسرِ رادان باردار است و در منزل، درد زایمان آغاز میشود. رادان او را سوار اتومبیل میکند تا به بیمارستان برساند.

در راه ناگهان ترافیک سنگینی ایجاد میشود. بوق و فریاد اما برای باز شدن خیابان راه به جایی نمیبرد.

رادان پیاده به سمت ابتدای جایی که ترافیک شکل گرفته است روانه میشود.

مراسم عروسی است و این ترافیک به دلیل توقفِ کاروانِ همراه است که در حال بزن و برقص جلوی اتومبیل عروس و داماد هستند.

او خواهش و تمنا میکند که اجازه بدهند عبور کند اما سر و صدا و عدم تمرکز آنقدر زیاد است که کسی متوجه نمیشود او چه میگوید.

ناچاراً به سمت اتومبیل عروس میرود تا قضیه را به داماد بگوید بلکه فرجی بشود.

دیگران متوجه میشوند که غریبه ای به سمت اتومبیل عروس رفته است. رگ غیرتشان باد میکند و با او درگیر میشوند، زد و خورد میشود.

رادان، درب و داغان نقش بر زمین میشود.

تلاش او نتیجه نمیدهد. کشان کشان خودش را به اتومبیل میرساند، اما کار از کار گذشته است.

مادر و فرزند هر دو از دست رفته اند.

برتراند راسل (فیلسوف و برنده جایزه نوبل) گفته بود:

آزادی، حق هر انسانی است اما تا جایی که به دیگران آسیبی وارد نکند.

در واقع هیچ انسانی حق ندارد بطور مطلق آزاد باشد چون اولین مانعی که آزادی او را محدود میکند، آزادی دیگران است.

شادیِ من نباید اندوهی برای دیگران ایجاد کند.

اندوهِ من نباید مانعی برای شادی دیگران باشد.

چاردیواری اختیاری حقیقتاً باید چهاردیواری باشد نه اینکه هشت دیواری و شانزده دیواری بشود و به حریم خصوصی دیگران تجاوز کند.

تک تک ما آدمیان در یک تمدن در حال زیست هستیم و هر کنش و واکنش ما میتواند اثر وضعی بر روی دیگر همنوعانمان داشته باشد.

آیا ما حاضریم به آزادی دیگران هم بها بدهیم و بخاطر آزادی خودمان به آنها آسیبی وارد نکنیم؟

کاروانِ همراهِ عروس و داماد در خیابانِ موازی پارک، بالاخره به راه میفتند و ترافیک روان میشود.

من به راسل فکر میکنم و آنچه گفته است …

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *