یکی از اصولی که تابحال در زندگی یاد گرفتم این است که هیچ وقت منتظر “زمانِ طلایی” نشوم. زمان طلایی چیه؟
زمان طلایی همان زمان و فرصت مناسب خودمان است. زمانی که همیشه منتظریم تا بیاید و کاری را که مدتهاست به تعویق انداختیم را انجام بدهیم. هی امروز و فردا میکنیم تا وقت آن برسد. آن شنبه طلایی که مدام میخواهیم استارت شروع را بزنیم. همیشه در جواب به دوستانی که از من میپرسند چطور زمان مناسب را برای انجام کارهای به تعویق افتاده (حالا هر کاری) پیدا کنیم؟ میگویم هیچ وقت منتظر زمان مناسب و طلایی ننشینید. چه بسا این انتظار هیچ وقت نتیجه ندهد و بعدها حسرت بخورید که چرا از همین زمان هایی که دم دست بودند استفاده نکردیم و به سادگی از کنارشان گذشتیم.
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق
مثلا چند سال قبل، مسیر محل کارم تا منزل طوری بود که میشد یکسره با مترو رفت و برگشت. حدود ۹ ماه مسیر رفت و برگشت در مترو را تصمیم گرفتم کتاب بخوانم. بجای اینکه به در و دیوار مترو و دست فروشها و … خیره بشوم یا سرم را بکنم توی موبایل. چند جلد کتاب را در همین ۹ ماه فقط در مترو تمام کردم و در خود مترو تاریخ اتمام آن را انتهای کتاب نوشتم و بستم و گذاشتم داخل کیفم. تازه میشد از کتابهای صوتی هم استفاده کرد، بجای شنیدن یکسری موسیقی های … البته کتابهایی که من میخواندم، نسخه صوتی نداشت.
فردا فردا کردن، دست دست کردن تا اینکه یک وقتی یک جایی فرصت مناسب پیش بیاد، راه به جایی نخواهد برد. سبک زندگی طوری شده که در همین سرعت و شتاب و … باید از مختصر وقتی هم که پیش می آید استفاده کرد.
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید: