بخشیدن کسی که صدمه ای به ما وارد کرده، یکی از سخت ترین کارهاست، چون ما تصور میکنیم که بخشیدن، به سود او خواهد بود و او قِسِر در میرود! او باید تقاص کاری را که کرده است پس بدهد و دیگران هم با دیدن او عبرت بگیرند! تمام وجودمان پر از خشم و انزجار است! لعنت بر او.
اما ما باید توجه کنیم که بخشش، فراموشی نیست. چون فراموشی کامل، امکان پذیر نیست مگر اینکه آلزایمر بگیریم. نهایتاً خاطره تلخ و گزنده او کم رنگ میشود اما از بین نمیرود.
بخشش، تبرئه هم نیست. نباید او را تبرئه کنیم، بالاخره کاری کرده است که در ما زخم و جراحتی ایجاد کرده است، چرا باید تبرئه شود!؟
بخشش با عذر و بهانه هم فرق دارد. نباید بگوییم که معذور بوده، چون زیر فشار بوده و کار دیگری هم نمیتوانسته بکند. او به اندازه خودش مسئول کاری میباشد که انجام داده است.
بخشیدن یعنی اینکه اعلام میکنیم دیگر حاضر نیستیم بارِ رفتارهای تلخ و غیر انسانی او را حمل کنیم. ما تصمیم میگیریم که او را رها کنیم تا سبک بشویم و بتوانیم سفر خودمان را پیش برویم. ما باید از اسارت با غل و زنجیرِ خشم و انزجار نسبت به او آزاد بشویم.
نبخشیدن مانند مسابقه طناب کشی میماند. تا زمانی که ما طناب را محکم گرفته ایم، در چنگ قدرت و تسلط دیگری که آن طرف طناب است باقی میمانیم اما بخشیدن مثل این میماند که ما این سرِ طناب را رها کنیم و به راه خودمان برویم.
ما باید رها کنیم، سفر زندگی منتظر ماست. خودتان را سبک کنید.
ضمنا لازم نیست او را رو در رو ببخشیم، بخشش اصیل و بنیادی؛ در درون ما اتفاق میفتد.
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم: