داســـتان مـــا

تقریبا همه تاریخ و فرهنگِ ملل و تمدن‌ها، داستان یا داستان‌هایی دارند که بخشی از هویت آنها را شکل داده است.

جنگ و صلح، عشق و نفرت، قهرمان و ضدقهرمان، حاکم و رعیت، فداکاری و خیانت، دوستی و دشمنی، رنج‌ها و لذت‌ها و… هزاران موضوع دیگر در این داستان‌ها و قصه‌ها در فرهنگ و تمدن‌های مختلف آمده و روایت شده است.

این داستان‌گویی و داستان‌سرایی آنقدر مهم است که برخی آدمی را حیوانِ قصه‌گو، نامیدند.

نکته مهم اینجاست که این داستان‌ها چه نقشی در زندگی ما دارند؟ آیا آنها صرفا زاییده تخیل پدیدآورندگانشان هستند؟ آیا صرفا متن‌هایی تاریخی هستند که به گذشتگان تعلق دارند؟ وقتی شاهنامه فردوسی یا منطق‌الطیر عطار را میخوانید، چه نسبتی با آن برقرار میکنید؟ در داستان و قصه‌های جدید مثلِ هری پاتر یا ارباب حلقه‌ها، چه چیزی را مشاهده میکنید؟ در فیلم و سریال‌هایی که روایت کننده داستان‌ها و قصه‌ها هستند، با کدامیک از نقش‌ها همذات پنداری میکنید؟

در انسان‌شناسیِ کهن‌الگویی، هر فردی در سفر زندگی در حال روایت داستانی است.

داستانی شخصی و فردی با جزئیاتی منحصربفرد اما کلیتی مشترک با داستانی تاریخی و باستانی.

سفر زندگی هر انسانی، روایتِ فراز و فرودِ قصه‌ای است که خودِ فرد راویِ آن است.

شاید غمگین‌ترین انسانها آنهایی باشند که هیچگاه راویِ حقیقیِ داستان زندگیشان نبودند و همیشه دیگران بودند که سمت و سو و جهت زندگی آنها را تعیین کردند.

تی. اس. الیوت گفته است:
ما تجربه داشتیم،
اما معنا را نیافتیم.

تجربه زیسته، خواه ناخواه رخ خواهد داد
اما مهم آن است که این تجربه معنادار باشد.

آیا تا به حال به این مساله فکر کردید که راوی چه داستانی در سفر زندگیتان هستید؟
الگو و شکل و شمایلِ داستانِ زندگی شما چیست؟
لحنِ قصه زندگی شما چگونه است؟
اگر بخواهید یک اسم بر روی داستان زندگیتان بگذارید، چه اسمی خواهد بود؟

آیا در حال زیستنِ نقشِ یک فرد طرد شده هستید؟ یک ناتوان؟ فردی خودخواه؟

آیا داستان فروتنی را زندگی میکنید؟ یک حامی و فداکار؟

قصه زندگی شما درباره فردی مسئولیت‌پذیر است یا مسئولیت‌گریز؟

خوش‌بینی یا بدبینی، کدامیک مرکز ثقل داستان زندگی شما هستند؟

آیا قصه سفر زندگی شما روایتِ فردی بزدل و ترسو است که پشت نقاب نقد و انتقادِ مدام و غرولند و نق و ناله از وضعیت موجود، پنهان شده است؟

آیا در گذشته از همسرتان جدا شدید و همچنان در قصه یک مطلقه، گیر کردید؟

قصه پُر غصه یک فرزند طلاق؟

قصه زندگی شما، قصه یک بازنده است یا برنده؟ یک شکست خورده همیشگی یا یک جنگجوی تمام عیار؟

آیا راویِ سفر زندگی شما، یک بی‌ارزشی همیشگی را با خودش حمل میکند؟

شما در مرکز و متنِ داستان زندگیتان هستید یا در حاشیه؟ آیا تا الان خودتان نویسنده قصه زندگیتان بودید یا دیگران؟ همه آن یا بخشی از آنرا؟ داستان اصلی و قصه‌هایِ فرعی زندگی شما چیستند؟

نظرتان درباره تغییر داستان زندگیتان چیست؟ داستانِ تغییر!

آیا حاضرید راویِ قصه جدیدی باشید یا همان قصه قدیمی کفایت میکند؟

وقتی بدانیم در حال روایت چه نوع داستانی هستیم
و نام این قصه چیست؛
آنگاه متوجه میشویم کجای سفر زندگیمان ایستاده‌ایم
و به کدام سمت و سو باید برویم.

در سکانس پایانی فیلم سینمایی اکولایزر – The Equalizer
الینا به رابرت میگوید:
دلم برای داستانهایت تنگ شده است.
رابرت اینگونه پاسخ میدهد:
الان دیگه داستان خودت را داری.

من و شما هر کدام؛
راوی داستان منحصربفردی هستیم، آن را دریابید.

به مناسبت روز “تعریف یک داستان”

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید این ویدئو را هم مشاهده کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *