معدن طلا

امروز در حالی که داشتم مطلبی را مینوشتم چشمم به کف دستم افتاد. زیر نور چراغ اتاق، دانه هایی ریز ریز در دستم بودند که می درخشیدند. انگار الماس هایی باشند که در کف رودخانه ای پهن شده اند و در انعکاس نور آفتاب خودشان را نشان میدهند یا همچون ستارگانی که میلیونها سال نوری با ما فاصله دارند و در تاریکی شب، نور آنها را که سو سو میکند می بینیم.

کف دستم عرق کرده بود و آن دانه های مرطوبی بود که زیر نور لامپ می درخشیدند.

ناگهان متوجه معنایی شدم. اینکه تک تک انسانها، همین من و شما؛ قطعه هایی از جنس طلا و الماس داریم اما از آنها خبر نداریم، از بس که مشغول طلاها و الماس های بیرونی شدیم اصلا باور نداریم که طلا و الماس درونی هم وجود دارد.

راستی اگر ما نبودیم چطور این فلزات با ارزش، کشف و ارزش گذاری میشدند!؟

این ما بودیم که بر روی این فلزات که به خودی خود ارزش خاصی ندارند! ارزش گذاری کردیم.

ما آنها را کشف و استخراج کردیم بعد با هنرمندی، تراش دادیم و در آخر ارزش گذاری کردیم.

تا وقتی انسانی وجود دارد همه چیز به درونی و بیرونی تقسیم میشود. طلای درون و طلای بیرون هم از این قاعده مستثناء نیستند. مگر پیامبر اسلام نفرمود: انسانها همچون معادن طلا و نقره هستند.

یادِ الناس معادن هین بیار

معدنی باشد فزون از صد هزار

خیلی حرف عجیبی است! باید توجه کرد که اگر معدنی هست پس کشف و استخراجی هم هست. اگر باور کنیم که معدنی هستیم از طلای درونی و شروع به کشف و استخراج آن کنیم یقینا به بهتر شدن جهان کمک خواهیم کرد.

طلای درونی ما چیزی جز استعدادها و توانایی های منحصربفرد تک تک ما نیست.

دوباره به دانه های درخشان کف دستم نگاه میکنم …

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *