هویج شاد و معنای رنج

اصولا رنج های زندگی به دو دسته ضروری و غیرضروری تقسیم میشوند.

رنج های غیرضروری را میتوان درمان کرد و از بین برد اما رنج های ضروری اجتناب ناپذیرند و ما برای درمان آنها کاری نمیتوانیم بکنیم.

درد و رنج حاصل از سرماخوردگی یا تنبلی یا نداشتن دوست و هم صحبت، قابل درمان است اما رنج بوجود آمده از بیماری علاج ناپذیرِ نوعی از سرطان یا مرگِ همسر و فرزند، درمانی ندارد و شخص مورد نظر در دردِ حاصل از این رنج میسوزد!

رنج های غیرضروری را باید درمان کرد و التیام داد و اگر برای درمان آن اقدامی نمیشود نشانه نوعی خودآزاری است! اما با رنج های ضروری و اجتناب ناپذیر چه کنیم!؟ اویی که مبتلا به نوعی از سرطان است یا ام اسِ پیش رونده و کاری از دستش بر نمیاد چه کند؟

دکتر ویکتور فرانکل (بنیانگذار معنادرمانی) میگوید این نوع رنجها را باید به معنا تبدیل کرد و معنای نهفته در آن را یافت تا از طریق معنا، شفا یابند.

فرانکل میگوید روزی پزشکی سالخورده نزد من آمد. مدت ۲ سال بود که همسرش را که به شدت دوست میداشت از دست داده بود و در افسردگی شدیدی بسر میبرد. او نمیتوانست بر این حالِ بد و این درد و رنجِ فراق، فائق آید و آن را التیام دهد.

بعد از لحظاتی سکوت به او گفتم: اگر شما به جای همسرتان مُرده بودید و ایشان زنده بود چه اتفاقی میفتاد؟

پاسخ داد: این دیگر خیلی بدتر بود! همسرم چگونه میتوانست این همه درد و رنج را به تنهایی تحمل کند!

در جواب گفتم: پس چه خوب است که این درد و رنج نصیب همسر شما نشد و این شما هستید که در حال تحمل این مصیبت هستید. شما فداکاری بزرگی را انجام میدهید.

پزشک سکوت کرد، دستم را فشرد و مطب را ترک کرد.

بله. او معنای رنجش را یافته بود. رنجی که او میکشید اجتناب ناپذیر بود. نمیشد همسرش را دوباره زنده کرد. اما میشد معنای نهفته در رنج را یافت. این معنا برای او فداکاری و گذشت بود.

امروزه برای ما، شادی و لذت را به عنوانِ هدف زندگی تعریف میکنند و اندوهِ حاصل از درد و رنج را بی ارزش و نشانه نوعی بیماری میدانند.

کسانی که دردهای اجتناب ناپذیر دارند چون می بینند شاد نیستند، تصور میکنند زندگیِ بیخود و بی ارزشی دارند که ارزش ادامه دادن ندارد پس رنجشان دو برابر میشود.

اما باید متوجه باشیم که رنج های ضروری و اجتناب ناپذیر با اینکه درمان پذیر نیستند اما معنایی در آنها نهفته است که کشف آن، رنگ و بوی دیگری به زندگی میدهد.

هیچ لزومی ندارد که هدف زندگی را فقط شاد بودن و لذت بردن بدانیم که در نتیجه در صورت عارض شدن اندکی اندوه و درد و غم، خودمان را بیمار بدانیم و محتاج معالجه و به حال دیگرانی که کلا سرخوش و خوشحالند غبطه بخوریم و خودمان را بکوبیم و سرزنش کنیم.

پس اگر دردی اجتناب ناپذیر داریم، از آن ننالیم بلکه به آن ببالیم و معنای درون آن را درک کنیم و خودمان را مدام با هویج های شاد مقایسه نکنیم تا درد و اندوه ما چند برابر شود.

رنجی که معنای آن کشف شده باشد دیگر آزار دهنده نیست بلکه موجب رشد ماست.

از بزرگی که نابینا بود پرسیدند؛ آیا نابینایی برای شما مشکلی ایجاد نمیکند!؟

او گفت: نابینایی برای من خیلی مشکل ایجاد میکند اما من با این مشکل، مشکلی ندارم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

4 دیدگاه

  1. دلارام گفت:

    با سلام و احترام و ممنون از مطالب مفیدتون. خواستم تجربه ی خودم رو در این زمینه به اشتراک بذارم؛ بنده تصادف وحشتناکی داشتم که باعث شد چندین ماه در بستر بیماری و چند ماه راهی مطب پزشک و فیزیوتراپی شوم و هنوز که هنوزه بعد از چندین و چند سال(۶سال) گاهی احساس درد عجیبی را هر روز داشته باشم، معنای این رنجم که تا آخر عمر هم ادامه دارد (بخاطر وجود پلاتین) این بود که چند روز قبل از تصادف پدرم به من گفت خداروشکر تو همه چی داری (هیچ کمبودی نداری)، گفتم چی مثلا؟ گفت سلامتی… نذاشتم ادامه بده گفتم سلامتی رو کا همه دارن… خدا عملا نشونم داد اولا سلامتی رو همه ندارن دوما در یک لحظه تو هم میتوانی نداشته باشی… . خلاصه هنگام تصادف حاضر بودم همه ی داراییم رو بدم و دوباره سلامتی ام رو بدست بیارم و تا همیشه یادم میمونه سلامتی رو همه ندارن و اگر من دارم پس خیلی خوشبختم و خیلی خوشحالم بابتش و هموااااااره خدا رو شُکر میکنم از داشتنش …
    شما هم سلامت باشید😊

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض احترام
      خیلی سپاسگزارم که تجربه مهم، سنگین و دردناک خودتان را با ما به اشتراک گذاشتید.
      بله. معنای بسیار مهم و عمیقی را طی این تجربه کشف کرده اید.
      برای شما سلامتی هر چه بیشتر را آرزومندیم.

      “پشتیبانی سایت”

  2. متحول گفت:

    با سلام و تشکر از مطلب جالبتون،ببخشید دو سوال داشتم اول اینکه استعاره هویج های شاد در این متن یعنی چه،چرا هویج؟ و دوم اینکه آدم احساس میکنه وقتی دنبال معنا برای یه مشکلی میگرده انگار آدم داره الکی دل خودش رو خوش میکنه و به خودش دلداری میده و خودش رو گول میزنه،آدم با این حس باید چی کار کنه؟

    • خانه معنا گفت:

      سلام وقت شما بخیر
      استعاره هویج برای بیان افرادی است که زیست آنها عاری از هرگونه عمق است. واژه هویج در محاورات عرفی برای انسانی بکار میرود که فاقد فهم و درک است، مثل واژه شلغم و سیب زمینی.
      این مساله که حس میکنید دارید خودتان را گول میزنید شاید به این دلیل است که ناخودآگاه میخواهید به پیشفرض قبلی که دارید بچسبید و فهم جدید را چون جدید است بی ارزش تلقی میکنید. انگار همان فهم قبلی از رنج ارزشمند بود و فهم و درک های بعدی هیچ ارزشی ندارند. عادت به فهم های قبلی و اضطراب از دست دادن آنها و همچنین بدبینی افسارگسیخته در یک فرهنگ و اجتماع سبب میشود که نتوانیم به سمت فهم جدید و بامعنا و مثبت که باعث حرکت رو به جلو میشود، پیش برویم. انسانها غالبا به فهم های خودشان میچسبند و درصدد ایجاد و کشف معنای جدید پیش نمیروند. ضمن اینکه اگر فهم مثبت و معنادار و سفید را دل خوش کنک و گول زنک میدانیم شاید به دلیل بالا بودن انرژی یتیم منفی و جادوگر منفی در ما باشد.

      سپاس از شما

      “پشتیبانی محتوایی سایت”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *