تکرار

بدون شک، تکرار یکی از مولفه های زندگی است. زندگی بدون تکرار پیش نمیرود.

هریک از ما بی شک بارها، سیکل هایی از تکرار را در طول عمرمان تجربه میکنیم. از گرسنگی و خوردن، تشنگی و آشامیدن بگیرید تا خوابیدن و بیدار شدن، از قهر و آشتی تا بیماری و سلامتی، از اعتماد و خیانت تا لذت و رنج، غم و شادی و …

تکرار روز و شب از پی هم، مصداق بارزِ اصل تکرار در هستی است.

نکته اینجاست که همه تکرارها اصیل نیستند و گاهی ما دچار تکرار سیکلِ معیوب میشویم و درون آن رنج میبریم.

یکی از مراجعینم بانویی بود که در کودکی مورد بی توجهی پدرش قرار گرفته بود. او در بزرگسالی مدام از رابطه ای به رابطه دیگری میرفت بلکه بتواند آن خلاء عمیقِ کودکی را جبران کند. امید واهی به اینکه مرد بعدی میتواند این کار را انجام دهد. یک تکرار بیهوده!

مراجع بعدی مردی بود که از کودکی به او گفته بودند زن ها قابل اعتماد نیستند و باید از آنها فاصله بگیرد. او در بزرگسالی رابطه های متعدد را تجربه میکرد و در هیچ کدامِ آنها باقی نمیماند، چون باور داشت که نمیشود به زنها اعتماد کرد و متعهد ماند. تکرار بیهوده ای دیگر!

برعکسِ این مثالها هم وجود دارد. زوجی که ۴۰ سال است زندگی مشترکشان ادامه دارد. همه از بیرون تحسین میکنند. چه چیزی باارزش تر از زندگی مشترک پایدار. اما اتفاقی که در روان این زوج افتاده این بود که آنها از صداقت و تغییر میترسیدند و به همین دلیل سالهای درازی در کنار هم از هم رنج برده بودند بدون اینکه برای جدایی یا اصلاحِ رابطه اقدام کنند. تکرار یک رابطه ناسالم در طول ۴۰ سال!

فرزندان بسیاری را میشناسم که در راه برآورده کردن انتظاراتِ والدینشان، خویشتن اصیلشان را از دست داده اند. این فرزندان، ارزش ها را تکرار کرده اند به دلیل اینکه تصور میکردند تکرار ارزش ها به خودی خود درست است!

باید از خودمان بپرسیم حالا که تکرار جزء ذاتیات زندگی است و از آن گریزی نیست آیا تکرارهایی را مرتکب میشویم که معیوب هستند؟

آیا بدون تحلیل و بررسی؛ هر رفتاری، ارزشی، تصوری و باوری که نسل های گذشته داشتند را تکرار میکنیم؟

آیا وقتی درونتان را کنکاش میکنید ارزشهایی را پیدا میکنید که با ارزش های حاکم در خانواده و اجتماع و … در تضاد باشند؟ چقدر به این ارزشها بها میدهید؟ آیا حاضرید برای زیستن این ارزشهای درونی کاری کنید و از تکرار ارزشهایی که برای شما نیستند دست بردارید؟

آرتور شوپنهاور (فیلسوف آلمانی) گفته است:

بین رنج و لذت چیز سومی وجود دارد بنام ملالت. ملال از تکرارِ بیهوده حاصل میشود. تکرار چیزهای بیهوده و بی معنا، ملال آور است حتی تکرارِ لذتِ بی معنا؛ چه برسد به رنجِ بی معنا.

فاضل نظری سروده است:

ملال آورتر از تکرار؛ رنجی نیست در عالم

نخستین روز خلقت؛ غنچه را خمیازه میگیرد

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *