درباره کودکی و والدی

اولین و مهمترین نکته درباره کودکی این است که زندگیِ اکثریت غریب به اتفاق آدمیان، امتداد کودکی است. این تصور که بزرگسالیِ من هیچ ارتباطی به کودکی من ندارد، توهمی بیش نیست!

به من بگو چگونه کودکی ای داشته ای تا بگویم چگونه زندگی میکنی.

اینکه در سفر زندگی از کدام افق به تماشای زندگی خواهیم پرداخت، کاملا به تجربه ای بستگی دارد که والدین در کودکی به ما منتقل کردند. پیام اصلی زندگی برای شما چیست؟ زندگی دردآور است یا لذت بخش؟ در اعماق وجودتان حس میکنید زندگی به شما خوش آمدی گرم گفته است یا سرد؟ میزان اضطراب و نگرانی شما در موقعیت های مختلف چقدر است؟ نوع پاسخ شما به این پرسش ها ارتباط کاملا مستقیمی به تجربه ای دارد که پدر و مادر به شما منتقل کرده اند.

هیچ کودکی نمیتواند عدم تأیید والدین و نبود حمایت آنها را تحمل کند، بنابراین برای دوری از حس گناه و طردشدگی هرآنچه را مخالف انتظارات، عقاید، باورها و ارزش های والدین هست را در خود سرکوب میکند. شما چه چیزهایی را از ترس مخالفت با والدین و در نتیجه طردشدن، سالیان سال است در خود پنهان کرده اید؟

اکثریت بزرگسالان بطور ناخودآگاه اسیر و زندانی گذشته خود هستند. راه رهایی از این زندان، حضور در لحظه و زندگی در زمان حال است. آیا در کودکی به شما اینطور گفتند که توجه به خودتان نشانه خودخواه بودن است؟ آیا هم اکنون وقتی قصد دارید کاری برای خودِ خودتان نه برای دیگری انجام دهید، احساس گناه میکنید؟

پیام برخی از والدین به ما اینگونه بوده است: موفق شو تا شادم کنی، اما آنقدر موفق نشو که از من جلو بزنی!

اگر چنین پدر و مادری داشتیم پس دچار عشق و محبت مشروط شدیم و به همین دلیل در بزرگسالی هرچقدر میدویم احساس ارزشمندی نمیکنیم.

آیا شما جزء آن دسته از فرزندانی هستید که زندگی نزیسته والدین را زیست میکنید؟ آیا پدر و مادر شما از طریق شما زندگی میکنند؟ آیا مادر شما تلاش میکرد از شما یک مهندس یا پزشک و… دربیاورد یا پدر شما میکوشید که شما را تبدیل به یک حقوقدان یا تاجر و… کند؟

آیا شما به همان سطح از پیشرفت و رشد والدینِ خود وفادار ماندید و فراتر رفتن از این مرز را غیرممکن میدانید؟ آیا شما هم همانجایی دچار ترس و اضطراب و نگرانی میشوید که والدین شما میشوند؟

آیا آرزو میکنید که ای کاش پدر و مادر؛ شما را آزاد میگذاشتند تا خودتان باشید؟ ای کاش والدین میفهمیدند که سفر زندگی شما متفاوت از سفر آنهاست؟

رضایت یا عدم رضایت اکثریت والدین؛ ارتباط مستقیمی به این مسئله دارد که آیا فرزندشان ادامه دهنده آنهاست یا موجودیتی مستقل دارد. هرقدر شبیه تر، راضی تر و هرقدر متفاوت، ناراضی تر!

هر پدر یا مادری، خودش فرزند والدینی زخمی است و فقط میتواند تجربیات خود را به فرزند منتقل کند. زخم های والدین ما به ما هم منتقل خواهد شد و ما بطور کاملاً ناخودآگاه این زخم ها را همه جا با خودمان حمل میکنیم، بخصوص در رابطه با شریک عاطفی.

آنچه در کودکی بر ما گذشته است و ما از آن آگاه نیستیم، زمان حال و الان زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و همچنین تعیین کننده آینده ماست.

اگر یکی از والدین به ما خیانت کرده باشد، اطمینان و اعتماد به دیگران و ریسک کردن برای ما سخت میشود.

اگر ارزش و لیاقت و شایستگی ما توسط والدین تأیید نشده باشد، از شکست میترسیم و از موفقیت اجتناب میکنیم.

ما هرگز نمیتوانیم به خودمان عشق بورزیم مگر اینکه در کودکی از سوی پدر و مادرمان تأیید شده باشیم.

در انتها؛ آنچه مهم است بخشیدن والدین و والدِ خود شدن است تا بتوانیم خودمان را در آغوش بگیریم و به خود عشق بورزیم و خود را دوست داشته باشیم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

 فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *