کودکانِ مفسر و تفسیر کودکانه

ما در کودکی، تاثیرپذیرانی بسیار دقیق و تفسیرگرانی بسیار ضعیف بودیم!

در کودکی هرچه میدیدیم و میشنیدیم ضبط میکردیم و بدتر از آن، همه چیز را به خودمان نسبت میدادیم! ما خود را مرکز عالم میدانستیم (البته ناخودآگاه نه آگاهانه) که هرچه روی میدهد درباره ماست!

اگر والدین ما خوب و خوش بودند چون ما خوب بودیم!

اگر با هم جنگ و دعوا داشتند پس ما دلیلش بودیم، مشکل از ما بود!

اگر سر ما داد میزدند پس ما بی کفایت بودیم!

اگر از هم جدا میشدند چون ما بی ارزش بودیم و ارزش داشتن یک خانواده را نداشتیم!

اگر رابطه پدر و مادر ما خوب بود، نتیجه میگرفتیم که ما دوست داشتنی هستیم!

دلیل همه چیز، چه خوب و چه بد؛ ما بودیم! ما مفسرین خوبی نبودیم! البته تقصیری هم نداشتیم، ما یک کودک ضعیف و بی دفاع بودیم!

اما اشتباه ترین تفسیر ما مربوط به دوران کودکی ما نیست بلکه مربوط به حال حاضر است!

بله ما الان هم مفسرین بدی برای زندگیمان و خودمان هستیم!

اشتباه ترین تفسیر ما در حال حاضر این است که می پنداریم هنوز کودکیم!

کودکی که هیچ کنترلی بر زندگی اش ندارد!

کودکی که ضعیف و دست و پا بسته است!

کودکی که نمیتواند از خودش حراست کند!

کودکی که دنباله روی تأیید دیگران است!

کودکی که از تنهایی به وحشت میفتد!

کودکی که بدون وابستگی حتی نمیتواند نیازهای اولیه اش را برآورده کند!

کودکی که هر حرف و قضاوتی از سوی دیگران را می پذیرد و می پندارد همان است که آنها میگویند!

کودکی که هیچ طرح و نقشه و برنامه ای برای آینده اش ندارد!

آری، بزرگترین تفسیر اشتباه ما این است که می پنداریم همچنان کودکیم!

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *