با آینده چه کنیم

در جهانی زندگی میکنیم که یکی از اسامی آن “عصر انفجار اطلاعات” است. در هر کجای کره خاکی که باشیم فقط کافی است به اینترنت دسترسی داشته باشیم. در برخی کشورها واژه “گوگل” جای “جستجو کن” را گرفته است.

بجای اینکه به یکدیگر بگویند برای پیدا کردن فلان موضوع، جستجو کن میگویند گوگل کن!

در واقع، اطلاعات از در و دیوار میریزد و بطور قطع آخرین چیزی که در سیستم آموزشی باید به دانش آموزان و دانشجویان داده شود، اطلاعات است.

در حال حاضر، آن چیزی که نیازمند آموزش و یادگیری است، فهمِ اطلاعات است نه خودِ اطلاعات.

دیگر از محفوظات چیزی عاید ما نمیشود. وقتی موبایل و گوگل هستند چرا چیزی را حفظ کنیم!

در ابتدا باید بدانیم اولین توانایی مورد نیاز که باید در خودمان پرورش دهیم، یادگیری است. باید از تله “میم” بیرون بیاییم(میم مخفف من میدانم است). یادگیری، انتهایی نخواهد داشت.

توانایی تغییر کردن با تغییرات، توانایی بعدی است. در عصر ما تنها چیز ثابت، تغییر است. کسانی که حاضر نیستند با تغییرات هماهنگ بشوند کُمیتِ زندگیشان میلنگد.

انعطاف پذیری و توانایی روبرو شدن با امور ناآشنا و ناشناخته، از مؤلفه های کلیدی زندگی است. باید درونِ سفت و سختمان را منعطف کنیم تا بتوانیم با سیالیت و روان بودن جهان کنار بیاییم. باید بتوانیم به محض احساس نیاز، خود جدیدی را بیافرینیم و خلق کنیم.

تنهایی بیداد میکند. مدتی است انگلستان وزیری دارد بنام “وزیر تنهایی” که برای چندین میلیون انسانِ تنها باید برنامه ریزی کند. اگر از تنهایی فراری هستیم و بطور کل با احساس تنهایی میانه خوبی نداریم، باید روی خودمان کار کنیم.

مهارت ارتباطی بسیار مهم است. ۴ نوع ارتباط با خود، جهان، همنوع و خدا؛ همه ارتباطات زندگی ما را تشکیل میدهند. اگر بلد نیستیم یاد بگیریم. یادگیری، اصل اول بود.

سواد رسانه ای را بیاموزیم. ما را از رسانه (اعم از تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی) گریزی نیست.

بحران معنا از مؤلفه های زندگی جدید است. باید در جستجوی معنویتی باشیم که ما را از واقعیت زندگی، پَرت و دور و وارد عوالم هپروتی نکند و در عین حال بتواند در همین زندگی روزمره، زیستنمان را معنادار کند.

برای خودمان، تفسیری واضح و روشن از هستی، انسان، خدا، زندگی و مرگ داشته باشیم. متفکران و بزرگانی هستند که خیلی قوی و عمیق در این حوزه ها کار کردند و کتاب نوشتند.

استاد و راهنما داشته باشیم. خودسر سراغ هر چیزی نرویم. کسانی که برای ورود به فضاهای جدید راهنمایی میگیرند، خیلی سریعتر و بهتر مسیر را پیش میروند.

حتما و ضرورتا بخش احساسی و عاطفی روانمان را بشناسیم. احساسات در زندگی ما آدمیان نقش عجیب و عمیقی دارد. ناشناخته بودن و بکر ماندن این حوزه از روان، مشکلات زیادی برای ما ایجاد خواهد کرد.

بنظرم مهمترین مساله که قدیمی ترین مساله تمدن بشری میباشد، خودشناسی است. خودشناسی برای روبرو شدن با اضطراب و استرسِ حاصل از تغییراتِ زندگی، الزامی است. بدون خودشناسی عمیق و آشنایی با درونیات، برای پرسش سهمگین “من کیستم؟” که نتیجه دگرگونی های بسیار در جهان ماست، پاسخی نخواهیم داشت.

با خودشناسی میتوانیم لنگری پیدا کنیم که در هنگام وزیدن طوفانها و آغاز بحرانها، ما را از پرتاب شدگی و سردرگمی و گُنگی نجات بدهد.

تصور نکنیم که خودمان را میشناسیم.

ما ناشناخته ترین موجودِ هستی برای خومان هستیم.

آینده جهان، خبرهای خوبی برای ما دارد (البته بشرطی که خوراک روزانه ما اخبارِ خبرگزاری ها نباشد) فقط کافی است توانایی ملاقات با آن را در خودمان رشد بدهیم.

همین که حوصله کردید و این متن را تا اینجا مطالعه کردید نشان میدهد که شما از اهالی آینده هستید.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *