درباره های هدف

هدف؛ یک چیز آماده و در دسترس نیست بلکه باید با کار و تلاش آنرا بوجود آورد.

هدف؛ یک چیز خاص، عجیب و غریب، پیچیده و هیولاگونه نیست.

هدف من؛ مهمتر از هدف شما نیست. مهم این است که هدفی داشته باشیم تا از آن مراقبت کنیم.

هدف؛ لزوما جایزه نوبل و اختراعی استثنایی نیست. مهم، مفید بودن و مؤثر بودن است.

هدف؛ یک نقطه پایانی و توصیف روزهای پایانی عمر شما نیست. هدف؛ یک فرایند همیشگی است. یعنی مهم این است که زندگی هدفمند داشته باشیم نه اینکه همه زندگی را صرف رسیدن به یک هدف کنیم.

هدف را دودستی تقدیم ما نمیکنند بلکه با انتخاب و تصمیم خودمان، آنرا بدست میاوریم.

هر کسی باید با روش خودش، سفرش را برای کسب هدف واقعی زندگی دنبال کند.

اگر قرار بود ۲۰۰ سال زندگی کنیم؛ احتیاج چندانی به برنامه و هدف نداشتیم اما چه کنیم که فقط همین چند سالِ محدود و نامعلوم را در اختیار داریم.

اکثریت ابتدا به هدف فکر میکنند اما درگیر کاری پولساز میشوند. حقیقت این است که پول نه خوب است نه بد. باید ببینیم آیا پول، هدف واقعی ماست یا چون هدف و برنامه دیگری نداریم، دنبال آن میرویم!

هدف اصیل از درون ما به بیرون میاد و خود را نشان میدهد، یعنی متوجه میشویم که یک چیز منحصربفرد میخواهد از طریق من ظهور کند.

اکثریت خیلی بیشتر از آنکه سعی کنند هدف را زندگی کنند در مورد هدف، خیال پردازی میکنند.

برای تعیین و ترسیم هدف و رسیدن به آن، ایده آل ها و انتظارات خودتان را پایین بیاورید و از جایی که هستید و با آنچه دارید شروع کنید.

ما تا زمانی که برای انجام کاری دست به عمل نزنیم هرگز نخواهیم فهمید توان انجام آن را داریم یا نه؛ پس قبل از اقدام برای رسیدن به هدف، خودتان را با واژه “من نمیتوانم” قضاوت نکنید.

کسی که هدفی برای آینده ندارد، به ناچار تسلیم تکرارِ خاطرات گذشته میشود و در زندگی، رو به عقب جلو میرود و همچنان گذشته وار زندگی میکند.

هدف ها؛ از یک مرحله از زندگی به مرحله دیگر تغییر میکنند. هدف های نیمه اول عمر با هدف های نیمه دوم عمر، متفاوت یا حتی متناقض خواهند بود.

هدف ها؛ به تناسب رشدِ ما تغییر میکنند. این طبیعی است هدف هایی که در گذشته داشتیم الان برای ما بی ارزش بشوند. بی ارزشی هدف های گذشته، نشانه بی ارزشی همه اهداف نیست. باید جستجو کنیم و هدفی متناسب با الان زندگیمان پیدا کنیم.

در فلسفه؛ مباحث مفصلی در مورد انواع علت مطرح است. یکی از مهمترین علت ها، علت غایی است. منظور از علت غایی این است که جهان، هستی و زندگی هدفمند است و به سمت هدفی متعالی در حرکت است. پس حال که همه هستی اینگونه است، این جفای به زندگی است که ما آدمیان بی هدف زندگی کنیم.

بی هدفی؛ یکی از مهمترین دلایلِ بی معناییِ زندگی است.

اهداف به بیرونی و درونی تقسیم میشوند. لزومی ندارد فقط به دنبال هدف بیرونی (ثروت، تحصیل و مدرک، شهرت و محبوبیت، اتومبیل و خانه لوکس و…) باشیم. اهمیت هدف های درونی کمتر از اهداف بیرونی نیست. مثلا تصمیم بگیریم در سال جدید، روی حس بی ارزشی یا ترس از تنهایی یا خودشناسی خودمان کار کنیم.

در واقع آنچه زندگی را معنادار میکند؛ رسیدن به مقصد و سوت پایان نیست بلکه مسیر و سفری است که برای رسیدن به هدف و مقصد طی میکنیم. هدف به سفر، معنا میدهد.

آلبرت شوایتزر (فیلسوف آلمانی) که چهل سال آخر عمر خود را در آفریقا به طبابت در میان قبایل آفریقایی گذراند، گفته است:

زندگیِ هدفمند، احترام به زندگی است.

پس بیاییم به زندگی احترام بگذاریم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

 فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *