ما و مخاطراتِ زندگی

راستش را بخواهید یکی از حادترین ضروریات زندگی، رشد کردن است. البته همه ما به این راحتی ها به رشد کردن تن نمیدهیم و خیلی حرفه ای و گاهی ناشیانه از آن فرار میکنیم.

اگر از من بپرسید انسانهای خوشبخت چه کسانی هستند؛ در جواب میگویم آنهایی که جرأت رشد کردن را به خودشان میدهند و در این راه، خطر میکنند.

به هر حال، زندگی اصیل سراسر خطر است و تنها کسانی احساس آزادی دارند که خطر میکنند.

اگر به دنبال زندگی بی مخاطره هستیم، پس در واقع به دنبال چیزی نیستیم چرا که به دنبال چیزی بودن؛ خطرپذیری خودش را خواهد داشت.

ما زمانی که با عدم قطعیت مواجه میشویم غالبا پا پس میکشیم و به فضای امن خودمان برمیگردیم. عدم قطعیت و ابهام زندگی، ما را میترساند و ترسیدن، زندگی ما را محدود میکند.

باید بدانیم که هر تصمیم جدیدی برای زندگی، عدم قطعیت خودش را دارد و ما قادر نیستیم از همه ابعاد و زوایای زندگی؛ ابهام زدایی کنیم و همه چیز را در شفافیت مطلق بنگریم.

اگر میخواهیم جایگاه اصیل خودمان را در جهان پیدا کنیم، باید باور به اینکه زندگی میتواند همیشه آسان و بدون مشکل و بحران باشد را کنار بگذاریم.

سراسر زندگی، روندِ اشتباه کردن و تصحیح آن است. کسی که اشتباهی مرتکب نمیشود جهان کوچکی را تجربه میکند، هرچند همیشه در حال ۲۰ گرفتن در حاشیه امن خود و شاگرد اول شدن باشد!

یک آزمایش و ریسک به صد اما، اگر، شاید و ای کاش می ارزد.

میل به تغییر و تجربه زندگیِ بزرگتر و متفاوت تر؛ در درون همه ما وجود دارد اما این میل غالبا با هزاران عذر و بهانه سرکوب میشود.

خطر و اشتباه کردن، ۲ عنصری هستند که اکثریت انسانها از آن فرار میکنند؛ پس هر جا خطری هست و امکان اشتباه کردن بالاست، رقابت کمتر است و راه برای رشد شما گشوده تر.

انتخاب ها و تصمیمات قابل پیش بینی و مطمئن، تفاوتی ایجاد نمیکنند و زیستنی خاص و ویژه برای ما ایجاد نخواهند کرد، اما انتخاب موقعیت های جدید و ناشناخته، از مرگ درونی ما جلوگیری میکند.

یکی از بزرگترین خودفریبی ها این است که زندگی همیشه میتواند قابل پیش بینی، منظم، بی خطر و با برنامه ریزی ما پیش برود.

یکی از بزرگترین مصیبت ها این است که وارد گود آتش زایِ خطر نشویم و برای زندگی ای که عمیقا خواستار آن هستیم، دست به انتخاب و مخاطره نزنیم.

البته منظور از خطر، عملیات انتحاری و خودکشی نیست بلکه اشتیاق به قدم زدن در فراخنای بخش های ناشناخته زندگی است.

انتخاب سبک زندگیِ روتین و روزمره و تکراری؛ باعث چروک شدن ذهن و پیری روانی میشود.

خطر کردن لزوما لذت بخش نیست اما رضایت بخش است و رضایت ناشی از آن؛ یک تجربه عرفانی و ذاتِ خودِ زندگی است.

اگر میخواهیم از منظره بالای کوه لذت ببریم باید خطر بالا رفتن از کوه را بپذیریم.

بدانید و آگاه باشید هر چقدر زندگی پیش بینی پذیرتر باشد، ملال آورتر خواهد بود.

چند نفر را میشناسید که واقعا بتوانند ادعا کنند که بیشتر زندگیشان را همانطور که میخواسته اند گذرانده اند؟

چه زمانی روح شما پژمرده میشود و چیزی نیست که شما را به جلو براند؟

چند نفر را میشناسید که با اوضاع زندگی کنار می آیند، کمتر از آنچه زندگی باید به آنها بدهد قبول میکنند و برای ایجاد یک زندگی دلخواه، حاضر به پذیرش هیچ خطری نیستند؟

نیکوس کازانتزاکیس در کتاب زوربای یونانی گفته است:

زندگی دردسر است، فقط مرگ اینطور نیست.

برای سَرزندگی کمر ببندید و به دنبال دردسر بگردید.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *