بر بستر لغزان عدم قطعیت

ما با تصوری از زندگی به این عالم پا میگذاریم که سرشار از اعتماد و خوش بینی و اطمینان است. همه چیز قطعی و قابل پیش بینی است. خوبی کن تا خوبی ببینی! عاشقی کن تا عاشقت شوند! تلاش کن تا موفق شوی! ازدواج کن تا خوشبخت شوی! خدا همیشه یاور توست.

اگر معصومیت ما در کودکی آسیب نبیند و همینطور پیش برویم زمانی فرا خواهد رسید که زندگی، آن روی دیگرش را به ما نشان خواهد داد!! ضربه ای، شکستی، زخمی و جراحتی وارد میکند! ما یتیم میشویم. منظورم این نیست که پدر یا مادرمان را از دست میدهیم. بلکه منظورم این است که حسی از ناتوانی و کوچکی و آسیب پذیر بودن در برابر عظمت و بزرگی زندگی به ما دست خواهد داد. ما دچار یتیم بودگی خواهیم شد. درمانده و ناتوان و بهت زده ناشی از شوکِ وارده به حسِ امنیت مان!

در این لحظه است که زندگی، وجهِ اصیل خود را به ما نشان خواهد داد! عدم قطعیت. بله! زندگی وجهی دارد که هیچ چیز در آن قطعی نیست! همه چیز چه بسا درست برخلاف تصورات ما پیش برود! اینطور نیست که از هر دست بدهی از همان دست هم بگیری!

اینجاست که ما با مقوله ای روبرو میشویم به نام اضطراب! اضطرابی که از ابهامِ ناشی از عدم قطعیتِ زندگی می آید!

جاده زندگی فقط  ۱۰۰ متر جلوتر را نشانمان میدهد اما چه کسی میداند که ۱۰۰ متر بعدی چه خبر است!؟ فقط میتوان حدس و گمانی زد و الا هیچ قطعیتی وجود ندارد!! تنها گذشته؛ قطعیت دارد، آنهم چون گذشته است.

و همین زندگی را شگفت انگیز میکند و درست در همین لحظه است که ایمان، سر و کله اش پیدا میشود.

و تو ای سالکِ سفرِ زندگی با تنها سلاحی که داری، با ایمانت ادامه بده و با عدم قطعیت روبرو شو و این را بدان که عظمتی در ایمان توست که همه هستی در مقابل آن چون پرِ کاهی بر باد میرود. به پیش برو ….

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *