خدمت یکی از فیلسوفان بنام بودیم که حرف مسائل این روزگار به میان آمد که ای داد و هوار که همه چیز از دست رفته؛ جنگ و زلزله، سرطان و دزدی و بی عدالتی غوغا میکند. ای داد که آخرالزمان شده است.
ایشان یک نگاه عاقل اندر سفیهی به ما کردند و گفتند که نگاهی به تاریخ بیندازید ببینید تقریباً تمام مورخین هنگامی که دارند عصر و زمان خودشان را شرح و بسط میدهند، مدام داد و فریاد و شیون و زاری میکنند که همه چیز از دست رفت و زمانه عسرت و فلاکت رسیده و این دوره و زمانه، بدترین عصرِ تاریخ بشریت است.
همیشه همینطور بوده است. تازه الان که بخاطر شبکه های اجتماعی و دسترسی سریع و عمومی همه به اخبار و حوادث، مزید بر علت شده که ما تصور کنیم که زمانه ما اوج نابودی و فلاکت و بدبختی است. جالب هم اینجاست که بخاطر شرطی شدگی، هر چی اخبار که رد و بدل میشود محتوای منفی و تلخ دارند. رسالت بنگاه ها و سازمان های خبری هم که از اساس، گزارشِ خبرهای منفی است.
یک نگاهی به تاریخ بیندازید ببینید در زمان حمله مغول با آن همه وحشیگری ها و آدمکشی ها، امثال سعدی و مولانا و … یک بار حرف از ناامیدی و یأس نزدند و سراسر شور و امید و زندگی بودند. مگر اینها آدم نبودند؟ ما فراموش کردیم که امید و زندگی و شور و عشق، امور درونی هستند نه بیرونی. اوضاع بیرونی، امتدادی از حالات درونی ماست. وقتی به اوضاع و احوال درونِ خودمان رسیدگی نمی کنیم، چه انتظاری از وضع و حال بیرون خودمان داریم.
سعدی هنگامی میگوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
که داغ حمله مغول با آن وحشیگری های تاریخی بر پیشانی مردمان این مرز و بوم نقش بسته بود. مگر در گذشته، سیل و زلزله و طوفان و خشکسالی و… نبوده است؟ کجا مردم در گذشته، تفسیر ناامیدانه از این حوادث داشتند و مدام خدا را مذمت میکردند و او را دشمن خودشان میدانستند؟ ما روح و روانمان کوچک شده و تفسیرهای تنگ نظرانه از جهان میکنیم. این همه اتفاقات بد و تلخ و غیر انسانی در طول تاریخ افتاد اما فهم بزرگان ما از جهان، تیره و تار نشد. آنها دیوانه که نبودند. در ناز و نعمت و پَر قو هم زندگی نمیکردند. آقازاده و دارای ژن خوب و اهل رانت و رشوه هم نبودند. الان جوری شده که یأس و تیرگی و افسردگی، جزء افتخارات و نوعی ژست روشنفکری محسوب میشود.
بقول مولانا:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت مینمود
بقول حسین منزوی:
درون آینه روبرو چه می بینی؟
تو ترجمان جهانی بگو چه می بینی؟
شما از درون بهم ریختید، بعد جهان را بهم ریخته تفسیر میکنید؟ جهان بارها، بارها و بارها از آنچه که ما تصور میکنیم بزرگتر، وسیعتر و فراختر است. تو چگونه می بینی؟ وسیع باش عزیز دل.
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید: