زندگی از ما چه میخواهد

ما بر اساس غریزه و شرطی شدگی، خودمان را مرکز عالم میپنداریم.

بر اساس خودمرکزپنداری، همیشه تصور میکنیم این ما هستیم که باید از زندگی، جهان و خدا چیزی بخواهیم.

به نوزاد انسان نگاه کنید. همه وجودش خواسته است. فقط میخواهد و مادر در نقش دهندگیِ تمام عیار و ۲۴ ساعته است.

حتما کودکان ۴۰ ساله ای را دیده اید که خیال میکنند همه همچون مادرشان باید دهنده صرف باشند و آنها تغذیه کننده!

همه سرویس دهنده و آنها سرویس گیرنده.

آیا ما موجودات خودمرکزپندار تا به حال از خودمان پرسیده ایم که زندگی از ما چه میخواهد!؟

آیا این سوال برای شما مضحک است!

مگر زندگی از ما چیزی هم میخواهد!؟

اجازه بدهید مطلب مهمی را با شما در میان بگذارم.

عرفا، خداوند را عین هستی میدانند و هستی را عین زندگی.

در متن دین، اسم حیّ از اسامی خداوند است و معنای آن حیات و زندگی است.

خدا، زندگی است.

وقتی میگوییم زندگی از ما چه میخواهد یعنی خواسته خدا از ما چیست.

همچنین عرفا میگویند دلیل اینکه خداوند مخلوقات را آفرید، عشق به خودش و مخلوقات بوده است.

عشق، دلیل خلقت است و همه مسائل و مباحث به این وسعت و درازا در انتها به عشق ختم میشود.

هستی، خدا و زندگی در برابر این همه دهندگی و بخشندگی یک چیز از ما میخواهد؛ عشق.

همان چیزی که دلیلِ خلقت است.

آیا ما عاشق زندگی هستیم؟

آیا زندگی را دوست داریم؟

در داستانی آمده است که:

“روزی مورچه ای دانه درشتی برداشته بود و در بیابان میرفت.

از او پرسیدند: کجا میروی؟

او گفت: این دانه را برای دوستم میبرم که در شهر دیگری است.

گفتند: چه کار بیهوده ای! تو اگر هزار سال هم عمر کنی نمیتوانی این همه راه را از کوه و دشت و دریا و جنگل بروی و به او برسی.

مورچه گفت: مهم نیست. همین که من در این مسیر باشم، او خودش خواهد فهمید که دوستش دارم.”

آیا ما به زیستن ادامه میدهیم تا به زندگی نشان دهیم دوستش داریم؟

آیا ما در مسیر هستیم؟

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *