چطور زندگی کنیم

بنظرم مهم ترین انتخاب ما، چطور زندگی کردن است.

اینکه چگونه این عمر محدودِ متزلزل را به سرانجام برسانیم.

هیچ موجودی همچون انسان این توانایی را ندارد که چگونه زیستنش را خودش انتخاب کند.

این مساله آنقدر مهم است که مرحوم شریعتی در نیایش های خود گفته است:

خدایا: “چگونه زیستن” را تو به من بیاموز،

“چگونه مردن” را خود خواهم آموخت.

از خداوند میخواهد تا نحوه زیستن را به او بیاموزد.

ما این انتخاب را دیروز انجام داده‌ایم و امروز انتخاب دیگری میکنیم و دوباره فردا هم انتخاب خواهیم کرد. از انتخاب، گریز و گزیری نداریم. حتی اگر انتخاب نکنیم، باز هم انتخاب کرده ایم که انتخاب نکنیم.

بزرگی گفته بود: ما مجبور به انتخاب هستیم.

شما که الان در حال خواندن این متن هستید، انتخاب کردید که از میان هزاران کار دیگر، نگاه ارزشمند خودتان را به این متن بدوزید و بقیه موارد را حذف کنید.

عده زیادی دنبال این هستند که دیگران چگونه زیستن را به آنها یاد بدهند، در حالی که هیچ کس نمیتواند و نباید به دیگری بگوید چطور زندگی کند.

چند نفر را میشناسید که از روش و منش زندگیشان ناراضی هستند چون می بینند این نحوه زیستن را دیگران به آنها دیکته کردند و خودشان انتخاب نکردند!

البته ناگفته نماند عده ای از این انتخاب فرار میکنند چون میدانند انتخابِ شخصی، مسئولیت میاورد و اگر دچار اشتباه و شکستی شوند تنها کسی که باید پاسخگو باشد خودشان است نه هیچ کس دیگر و مسلما این پاسخگو بودن، دردآور است.

“میگویند شبی مردی قرار مهمی داشت و سوئیچ اتومبیل خودش را گم کرده بود. او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال آن میگشت. همسایه اش او را دید و به کمک او آمد تا بلکه سوئیچ پیدا شود. اما بی فایده بود! پس از کلی جستجو همسایه از مرد پرسید: سوئیچ را دقیقا کجا گم کردی؟

مرد گفت: در خانه!

همسایه با تعجب: پس چرا در کوچه دنبال آن میگردی!؟

مرد پاسخ داد: چون در کوچه نور بیشتر است!”

حکایت کسانی که به دنبال این هستند تا دیگران چگونه زیستن را به آنها بیاموزند؛ حکایت چنین مردی است که حاضر نیست با واقعیت روبرو شود و خودش را سرگرم جایی و چیزی میکند که نتیجه ای برایش ندارد.

چون انتخابِ شخصی، تجربه ای جدید است که افق آن واضح نیست؛ در نتیجه هراس آور و اضطراب زاست پس همان بهتر به سمتی بروم که دیگران رفته اند چون آنجا روشن است و هموار.

درون خانه تاریک است و تاریکی چیز ترسناکی است. اما واقعیت این است که راه درست از میان همین تاریکی میگذرد، نه از کوچه پس کوچه هایی که روشن است.

شما را نمیدانم اما من شکستی که خودم انتخاب کردم را به موفقیتی عاریتی که دیگران برای من انتخاب کردند ترجیح میدهم.

یک فرمول دقیق و مشخص و ریاضی وار که وارد جزئیات بشود، برای زندگی کردن وجود ندارد. اینطور نیست که بگردیم تا چیزی پیدا کنیم برای اینکه از الف تا یای زیستن را جزء به جزء به ما بگوید.

ما چاره ای جز تنه به تنه زدن با متن زندگی نداریم، تا به مرور چگونه زیستنِ خاصِ خودمان را پیدا کنیم. ما خودمان باید این کار را انجام دهیم، فرد دیگری را برای این کار استخدام نکنیم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *