سفرنامه یک قهرمان

گام یازدهم

فرزانه همان فیلسوفی است که در جستجوی حقیقت به ما هو حقیقت است.

دغدغه اصلی او، کشف حقیقت است.

فرزانه میداند که نمیشود و نمیتوان و نباید با حقیقت مبارزه کرد.

او در ملاقات با حقیقت، روشی پدیدارشناسانه دارد.

تلاش میکند تا فرافکنی‌ها را معلق کند

تا بتواند زندگی را همانگونه که هست مشاهده کند.

حقیقت یک مقصد نیست.

حقیقت؛ سفر است.

نمیشود و نمیتوان و نباید با زندگی جنگید، بلکه باید تسلیم فرایند آن شد.

او نظاره‌گر سفر زندگی است.

انسانی که در ابتدای منزلِ فرزانه قرار داشته باشد؛

به دنبال حقیقتی مطلق میگردد اما به مرور متوجه میشود دیگران هم سهمی از کشف حقیقت دارند و حقیقت مطلق و مطلقِ حقیقت در نزد او نیست. وقتی با این مساله روبرو میشویم که تمامِ حقیقت و حقیقتِ تام در مالکیت ما نیست، آنچه آشکار میشود این است که خودپرست و خودمرکزپندار بودیم و در زیر نقابِ حقیقت طلبی؛ پنهان. ما در پی اثبات خویش بودیم و نه در جستجوی حقیقت و تشنه ملاقات با آن!

چالش یک فرزانه؛ کشف معما و رازهای خود، زندگی و جهان است.

او میداند که زندگی ما به شدت تحت تاثیر ذهنیات ما قرار دارد. تا وقتی باورها و پیش‌فرض‌هایمان را مشاهده نکنیم و خودمشاهده‌گری نداشته باشیم، نمیتوانیم حرکت کنیم و چیزی را فراتر از خودمان ببینیم.

همانطور که پیشتر گفتیم، جنگجو درباره اثبات حقیقتِ خویش میجنگد اما فرزانه حقایق را کنار هم میگذارد. فرزانه، تصویر بزرگ را می‌بیند. چه چیزی دید مرا تنگ کرده است؟

سایه فرزانه، کتمان و انکارِ جهل و نادانی خویشتن و نقابِ دانای کل بر چهره زدن است. خشک اندیش میشود و از عمل‌گرایی فاصله میگیرد.

اگر کهن الگوی فرزانه در درون شما فعال نباشد؛

زندگی را یک جانبه فرض میکنید.

فقط جانب خودتان را مشاهده میکنید.

هرگز نیاز به تفکر و مطالعه عمیق و گسترده را احساس نکردید.

انسانی که انرژی فرزانگیِ خامِ درون او فعال باشد؛

بیش از حد در ذهنش زیست میکند و از انجام امور عینی زندگی باز میماند. گویی در نظر او رویدادهای درونی و بیرونی هزاران کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند. فرزانه خام تصور میکند که دلبستگی به زندگی ندارد و رها است. در صورتی که مساله اصلی او، ترس از متعهد شدن به زندگی است.

فرزانه خام به بی‌نقص، صادق و درست بودن معتاد است و با مشاهده کوچک‌ترین نشانه کامل نبودن؛ خودش یا دیگران را تحقیر میکند. برای او هیچ وقت هیچ چیزی واقعا کافی نیست! تمام سعی و تلاش خود را میکند تا از هر چیزی از طریق فرایندهای منطقی سر در بیاورد. علاقه دارد تعداد راه‌های قابل قبول برای مشاهده واقعیت را محدود کند تا جهان کمتر اسرارآمیز به نظر برسد. از علم و دانش برای نشان دادن برتری نسبت به دیگران استفاده میکند. دیگران در نظر او تهدیدی هستند علیه حقیقتی که او کشف کرده است. او فیلسوفی برج عاج نشین است که کنار گود زندگی نشسته است و مدام از دیگران انتقاد میکند.

فرزانه کامل میداند که دانستنِ همه چیز ممکن نیست.

او تحمل ابهام و چندگانگی را دارد.

نیازی در کنترل زندگی و جهان و دیگران نمی‌بیند.

تنها میخواهد درک کند و به دنبال فهم است.

نیاز ایگویی خود را برای اثبات حق به جانب بودنش مدیریت میکند.

او به ما یادآوری میکند که یادگیری روندی مادام‌العمر است.

میداند و معترف است که لزوما پاسخ‌های درست برای پرسش‌های دیگران را ندارد.

از خودمان بپرسیم:

چرا اینجا هستم؟

جایگاه من در این بیکرانگی زندگی و جهان، چیست و کجاست؟

هدف از زندگی و هدفِ زندگی چیست؟

معنای زندگی چیست و زندگی معنادار چگونه است؟

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *