میگوید، میگویم – ۸

میگوید:

به لذت و سرگرمی اعتیاد دارم و نمیتوانم این اعتیادم را ترک کنم.

میگویم:

خب اشکالش چیست!؟

میگوید:

خسته شدم، آنقدر که به این شاخه به آن شاخه پریدم. مثل مرغ نوک میزنم و رها میکنم. هیچ دستاوردی ندارم. از وابستگی بیزارم.

میگویم:

شما از وابستگی بیزار نیستید، از تعهد فراری هستید. شما حاضر نیستید متعهد شوید.

میگوید:

من با راکد ماندن مشکل دارم.

میگویم:

بله. اما شما در عین حال که میخواهید از رکود و سکون فرار کنید، مجدد دچار رکود و سکون شده‌اید. خودتان هم متوجه شده‌اید که از این وضعیت خسته‌اید. یعنی مبتلا به چیزی شدید که از آن فرار میکنید. شما در تنوع و سرعت و حرکت، توقف کردید!

میگوید:

بله. این روند من را به سکون رسانده است. چیزی که اتفاقا از آن فرار میکردم و از آن بیزارم.

میگویم:

نقطه عطف و گرانیگاه زندگی شما پذیرش مسئولیت، تاب آوری و تعهد است. برای شروع میتوانید از پذیرش مسئولیت چیزهای کوچک شروع کنید. مثلا یک گل آپارتمانی را تهیه کنید و آن را رشد بدهید.

میگوید:

اتفاقا اینکار را بارها شروع کردم اما بعد از مدتی آن گل به دلیل عدم رسیدگی، خشک شد.

میگویم:

شما همیشه آغازگر و شروع کننده پرقدرت و پرانگیزه‌ای هستید اما به وسط سفر هم نمیرسید چه برسد به پایان آن.

میگوید:

بله دقیقا. انواع و اقسام کارها و شغل‌ها را امتحان کردم اما هیچ نتیجه‌ای نداشتند.

میگویم:

شما همه کاره هیچ کاره هستید.

والدین شما چطور بودند؟

میگوید:

پدرم گاهی بود و گاهی نبود. پدری همیشگی نبود. مادرم هم مشغول کار خودش بود و در کل بی خیال. بیشتر با مادربزرگم زندگی کردم.

میگویم:

شما پدر و مادرتان را زندگی میکنید.

میگوید:

یعنی چی!؟ متوجه نمیشوم! من مدتهاست که از پدر و مادرم فاصله گرفتم.

میگویم:

مهم نیست. حضور فیزیکی آنها لازم نیست. یعنی پدر و مادر شما در روان شما زیست میکنند. شما آنها را با خود حمل میکنید. ویژگیها و خصوصیات آنها در روان شما وجود دارد.

میگوید:

دلم برای مادرم میسوزد. حس میکنم باید از او حمایت کنم و قیم او باشم.

میگویم:

احسنت. این همان انرژی و توانایی مسئولیت پذیری شماست که اینطور خودش را نشان میدهد. شما آنرا درون خود دارید فقط باید روی آن کار کنید تا بیشتر فعال شود.

میگوید:

پس باید تمرینِ تعهد کنم؟

میگویم:

بله. باید تمرین کنید تا اصرار کردن، مداومت و تاب آوری را زندگی کنید. اگر میتوانید جایی کار کنید که به زور هم شده شما را مجبور به متعهد شدن کنند. من عده‌ای از آقایان را دیدم که در سربازی مسئولیت پذیری را یاد گرفتند. جایی که نمیتوانستند فرار کنند و قسر در بروند.

ذکر روزانه شما باید این باشد:

تا آخر انجامش میدهم حتی اگر بمیرم.

این نکته را از بنده داشته باشید: شما میتوانید فرد بسیار خلاقی باشید.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *