میگوید، میگویم – ۲

میگوید:

تصادف کرده ام!

میگویم: خیلی متأسفم. الان در چه حالی هستی؟ آیا کمکی از دست من برمیاید؟

میگوید:

چرا!؟

میگویم:

چرا چی؟

میگوید:

چرا من باید تصادف کنم!؟

میگویم:

چطور؟

میگوید:

آخر من کاری نکرده ام. چرا فلانی که هزار رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی انجام میدهد هیچ اتفاقِ تلخی را تجربه نمیکند!

من که تمام سعی و تلاشم را میکنم تا دستورات شرع را رعایت کنم. من که آزارم حتی به یک مورچه هم نمیرسد. چرا من!؟

میگویم:

چرا تصور میکنی حتما باید کاری انجام داده باشی تا این اتفاق برایت بیفتد!؟

چرا تصور میکنی اتفاقات تلخ و رنج آور، لزوما نتیجه کارهای غیرانسانی و غیراخلاقی است؟

چرا فکر میکنی قوانین زندگی مثل دو دو تا چهارتای ریاضی است!

این کار را انجام بدهم فلان نتیجه را خواهم دید و فلان کار را انجام ندهم فلان نتیجه را هم نخواهم دید.

میگوید:

در متن دین آمده است هر کس ذره ای کار خیر انجام دهد نتیجه اش را خواهد دید و هر کس ذره ای کار شر و غیرانسانی مرتکب شود نتیجه اش را خواهد دید.

تو مخالف این حرف هستی!؟

میگویم:

به هیچ وجه. من کاملا موافقم. اما مساله اینجاست که تو در حال معامله و بده بستان با زندگی هستی. قرارداد بستی.

تو برای حفظ امنیت و ترس از اتفاقات تلخ، دستورات شرع را انجام میدهی!

تو از زندگی میخواهی که منظم، امن، قابل کنترل و پیش بینی پذیر باشد و با انجام دستورات شرع تصور میکنی این قرار داد را با زندگی بسته ای که منظم، امن، قابل کنترل و پیش بینی پذیر باشد، در صورتی که زندگی این قرار داد را امضا نکرده است.

این یک قرار داد یک طرفه است که طرفش فقط خودت هستی و بس.

تا حالا هزاران نفر هنگام مسافرت صدقه داده اند تا به خیر و سلامتی بروند و برگردند اما برنگشتند!

من نمیگویم صدقه نده. اما این تصور هم نداشته باش که میتوانی با صدقه تضمین صد در صد بگیری که رنجی بر تو وارد نشود. ساز و کار زندگی خیلی پیچیده و عظیمتر از این حرفهاست.

اصولا رنج و درد و تلخی ها برای تنبیه و عذاب ما نیستند بلکه برای بیداری هستند. برای اینکه روی چیزی که تا الان تأملی نداشتی، اندکی صبر کنی و تفکر کنی.

زندگی، هستی و خدا؛ دشمنیِ کینه توزانه با ما ندارند که بخواهیم با نماز و دعا و … این کینه و نفرت را خنثی کنیم.

میگوید:

پس برای چی نماز بخوانم و دعا کنم و… !؟

میگویم:

نه برای ترس، نه برای قراردادی برای کسب امنیت و بیمه. نه به طمع معامله ای بنام ثواب.

او که بزرگ این حرفهاست، گفته است:

خدا را نه از روی ترس که کار بردگان است و نه برای ثواب و آخرت که کار بازرگانان است، بلکه برای عشق و محبت پرستش کن.

چون حقیقتِ هستی، لایق پرستش است او را بپرست.

میگوید:

پس تکلیف آنهایی که هزار نوع کار و رفتارِ بی اخلاقی و غیرانسانی انجام میدهند اما راست راست راه میروند چه میشود!؟

میگویم:

تکلیف اعمال و رفتار دیگران به تو ارتباطی ندارد. منتظر نباش تا فلانی بخاطر آن رفتار بدی که داشته است، سرطان بگیرد تا تو بگویی دیدی نتیجه کارهایش را گرفت.

سفر زندگی فردی و شخصی است. تو از عمق زندگی دیگران هرگز خبردار نمیشوی. زندگی خودت را با هیچکس مقایسه نکن. چون در این نوع قیاس ها دچار تضاد و تناقض هایی میشوی که هیچ پاسخی برایشان پیدا نمیکنی.

انتظار نداشته باش که چون فلانی، کاری غیرانسانی انجام میدهد حتما به فلان شکل عذاب میشود. چون اگر انتظاری که داشتی اتفاق نیفتد باز هم دچار تناقض میشوی و با حیرت از خودت میپرسی چرا!؟

زندگی به مراتب پیچیده تر و عظیم تر از تصورات ساده و کودکانه ما است.

رنج های زندگی را به رسمیت بشناس و بپذیر و در عین حال به زیستن ادامه بده. عدم قطعیتِ زندگی را درک کن و قطعیت های قراردادی و معامله ای با زندگی نبند تا در صورتِ فسخ قرارداد، شوک نشوی.

در عین حال که می بینی زندگی آنطور که تو تصور میکنی پیش نمیرود و به قراردادهای یک طرفه تو اهمیتی نمیدهد، به آن متعهد باش و اطمینان داشته باش.

زندگی، کار خودش را خوب بلد است. هر چه باشد او میلیون ها سال قبل از ما بوده است و بعد از ما هم ادامه خواهد داشت.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

2 دیدگاه

  1. متحول گفت:

    و من هم پس از این گفتگوی تامل برانگیز میگویم:
    من هم فکر میکردم واقعی ترین علم، علم ریاضی است ولی بعدا فهمیدم که ظاهرا واقعی ترین علم، علم آمار و احتمال است و انگار هیچ چیز مطلقی وجود ندارد یا بهتر بگویم شاید ما مطلقش را بلد نیستیم یا درک نمیکنیم و انگار همه چیز با تقریب خوبی، نسبی است. به تو حق میدهم که وقتی نیکی میکنی توقع نیکی دیدن داشته باشی و البته این قاعده، قاعده درستی به نظر میرسد، ولی اینکه قرار است آن نیکی را کِی و چگونه ببینی نمیدانم و اینکه آیا آنچه تو به عنوان بدی میبینی آیا واقعا بدی است یا نیکی ای در لباس بدی است، آن را هم نمیدانم.
    اگر شرع را رعایت میکنی تا زندگیِ با نظم و امنیت و خیر و خوشی و سلامتی و عافیت داشته باشی، باید اعتراف کنم من هم بین تمام راههایی که میشناسم راه شرع را مطمئن ترین راه برای نزدیک شدن به اینها و البته نه الزاما رسیدن به اینها، میدانم، ولی اینکه چقدر شرع را بطور درست میشناسیم و اینکه در جامعه چقدر رعایت میشود و رعایت میکنیم، چیز دیگری است، چون ما در هر صورت در کشتی ای زندگی میکنیم که سوراخ نمودن آن توسط یک نفر، تهدیدی برای کل کشتی است ولی حتی در همین شرایط هم، حقیقتاً گاهی اوقات، مترقی بودن دین نسبت به سایر راهها، مرا به تسلیم و اعتماد به آن وامیدارد و البته گریزی هم از ماهیت غیرقابل پیش بینی دنیا نیست.
    به تو سفارش میکنم که حتما صدقه بده،چه مالی چه غیر مالی، ولی حواست باشد که شنیده ایم صدقه هفتاد نوع بلا را دفع میکند و نه تمام آنها را.
    به تو میگویم که حتما نماز بخوان و دعا کن حتی اگر در سطح بردگان و بازرگانان باشد، چون که عبادت ذات حق تعالی، در هر سطحی بسیار بهتر از بی عبادتی است، چون روح تو به پرستش و ستایشِ وجودی برتر نیاز دارد و اگر آن ذات سبحان را پرستش و ستایش نکنی، لاجرم برای رفع این نیازِ درونیت، به ستایش و پرستش موجودی نازلتر روی می آوری، اما افق خود را نائل شدن به عبادتی عاشقانه قرار ده.
    نمیتوانم به تو بگویم زندگی خودت را با هیچکس مقایسه نکن، چون من فکر میکنم در همین مقایسه هاست که به نقاط ضعف خود و نداشته ها و خلاهایت پی میبری و سعی بر برطرف نمودن آنها میکنی، ولی به تو میگویم که در نظر داشته باش که تو همواره باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه میکنی، زندگی بعضی از دیگران مورد غبطه تو و زندگی تو مورد غبطه بعضی دیگر و البته گریزی از این دایره مقایسه نیست، ولی دور باطل نزن.
    به این عبارت گرانبهایی که در گفتگویتان داشتید خیلی توجه داشته باش که” انتظار نداشته باش که چون فلانی، کاری غیر انسانی انجام میدهد حتما به فلان شکل عذاب میشود”، چون من و تو نه از شرایط دیگران آگاهیم و نه در مقام تعیین نوع مجازات آنها، ولی قانون عمل و عکس العمل را به یاد داشته باش و
    در نهایت، به تو میگویم هیچ سعی و تلاشی برای بدی کردن نداشته باش و در وهله اول تا حدی که خوشایند خودت است، نیکی کن، در هرصورت تجربه تاریخی بشر نشان میدهد که نیکی کردن به رستگاری نزدیکتر است، ولی حتما به معامله با خداوندِ بی نیاز، فکر کن چونکه معامله ای پر سودتر از معامله با او ندیدم

    • خانه معنا گفت:

      سلام و عرض ادب
      خیلی سپاسگزارم از نظر مفصل، ارزشمند و زیبای شما. لطف کردید وقت گذاشتید و نظر خودتان را با ما در میان گذاشتید.

      “پشتیبانی محتوایی سایت”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *