میگوید، میگویم – ۳

میگوید:

وارد رابطه با کسی شدم که هیچ حقی برای من قائل نیست. انتظار دارد هر چیزی را بدون توضیح بفهمم. به راحتی دیگران را طرد و ترک میکند و برایش مهم نیست که آنها آسیب می بینند. هرگز تلاشی برای درک و فهم دیگران نمیکند.

میگویم:

چرا با فردی که چنین شخصیتی دارد، وارد رابطه شدی؟

میگوید:

برایم جذاب است.

میگویم:

چه چیزِ او، برای تو جذاب است؟

میگوید:

اعتماد به نفس دارد، باهوش است، شکست نمیخورد، محکم و استوار است، به حرف و حدیث دیگران اهمیت نمیدهد، مستقل است، میگوید دوست دارم رفتارهای شر و خشن داشته باشم و از این بابت لذت میبرم. همیشه دنبال این است که بهترین باشد. با تحقیر دیگران خودش را اثبات میکند. حرف، حرف خودش است و بس.

میگویم:

چرا دیگران با شخصیت های متفاوتی که دارند برای تو جذاب نیستند؟

میگوید:

چون احساس میکنم او میتواند خلاءها و ضعف های من را پُر کند.

میگویم:

احسنت. پس مسأله او نیست بلکه این خودت هستی که مسأله ای. تو، او را برای خلاءهای درونی خودت میخواهی نه برای خودش.

پس برو و برای پُر کردن خلاءها و برطرف کردن ضعف هایی که داری، کار کن.

شمس گفته است:

آنکس را که از خود پُر است، صد هزار پیغامبر نتوانند تُهی کردن.

درونی که خالی باشد، هرگز از بیرون پُر نخواهد شد. درون را باید از درون پُر کرد.

میگوید:

آیا او واقعا همانطور که نشان میدهد باهوش است؟

میگویم:

به تو چه ارتباطی دارد! باهوشی یا بیهوشی او برای خودش است. تو به فکر خودت باش.

میگوید:

مگر این عاشقی نیست!؟

میگویم:

خیر. به هیچ وجه! اینکه عشق و عاشقی چیست نیاز به یک دوره آموزشی مفصل دارد. تو حسرت او را میخوری اما در عشق، حسرت وجود ندارد.

میگوید:

چرا اینهمه برایم جذاب است!؟

میگویم:

چون دارد خودت را به خودت نشان میدهد. چیزهایی را نشانت میدهد که درونت هست اما تا به حال ندیده ای. البته همه اینهایی که ندیده ای، لزوماً اخلاقی و مثبت نیستند. تو، خودارزشیِ درونت را ندیده ای و آنرا مدت هاست که سرکوب کرده ای پس حالا آنرا در حالی که افراطی و منفی شده است در یک شخصِ خودشیفته میبینی.

میگوید:

هیچوقت، هیچ جا به ما یاد ندادند که عشق چیست و عاشق کیست، پس چطور انتظار دارند که اشتباه نکنیم!

میگویم:

بله، حق باتوست. خانواده، دوستان و آشنایان، مدرسه و دانشگاه و … به ما نگفتند که عشق چیست و عاشق کیست و خیلی چیزهای دیگر. فیلم ها و سریال هایی ساختند که صرفاً زاییده تخیلِ نویسنده و کارگردان بود و ما تصور کردیم که عشق و عاشقی اینگونه است!

البته اینکه از خودت انتظار داشته باشی که اشتباه نکنی را، مدرسه و دانشگاه و خانواده یادت داده است. اتفاقا برعکسِ همه این آموزه ها، باید اشتباه کنی. تا اشتباهی نکنی چیزی یاد نمیگیری.

پس حالا که فهمیدی، خودت دست به کار شو و آموزش ببین تا کم کم از خامی به پختگی برسی و در چاهِ چنین رابطه هایی پرتاب نشوی.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *