عالَمی هم در دل من داری

انسان، موجودِ ارتباطی است.

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در بین شبکه‌ای از ارتباطات و روابط پا به این عالَم میگذاریم، زندگی میکنیم و میمیریم.

ارتباط با خود، جهان، همنوع و خدا.

اینها ۴ نوع رابطه ای هستند که دور تا دورِ تک تک ما را در بر گرفته‌اند.

تصورِ زندگی بدونِ این ارتباطات ۴ گانه محال است. بر فرض محال هم ارتباط با خود هرگز متوقف نمیشود. ما هرگز نمیتوانیم از خودمان بیرون بیاییم و دیگر ارتباطی با آن نداشته باشیم!

ارتباط برای ما حیاتی است و بیشمار آموزش، مکتب، دین، متفکر و … در اینباره حرفهای نو و کهنه زده‌اند.

اما نکته اینجاست که ما با هر همنوعی نمیتوانیم ارتباط برقرار کنیم، همچنین حتی به زور به رابطه با هر خدایی تن نمیدهیم، لزوما رابطه خوبی با جهان و موجوداتِ دیگر نداریم حتی رابطه خوبی با خودمان هم نداریم.

واقعا چه رابطه ای برای ما خوب و مناسب است؟

ما تمایل داریم با چه کسی، با چه خدایی و … ارتباط برقرار کنیم؟

در نگاه اول و سطحی، همه ما در عالَم قرار داریم. عالَم یعنی جایی، مکانی، محلی که انواع و اقسام موجودات، سیارات و ستارگان، کائنات و حتی خدا در آن قرار دارند.

عالَم هستی، جایی برای زیستن.

شمایی که در حال خواندن این متن هستید، الان در کجای این عالَم هستید؟

در تهران، اصفهان، شیراز، آلمان، فنلاند، استرالیا؟

اما در نگاه عمیقتر و معنای دیگر؛ هر کدام از تک تک ما آدمیان به عالَمی تعلق داریم که لزوماً دیگران به آن تعلق ندارند، چرا که تعلق داشتن؛ ویژگی اصلی این معنا از عالَم است.

وقتی ما از عالَم هنر، عالَم سیاست، عالَم فرهنگ، عالَم عشق، عالَم سینما، عالَم فوتبال، عالَم رفاقت، عالَم بیزینس، عالَم اخلاق، عالَم علم و … گفتگو میکنیم، مقصودمان یک جا و مکان نیست. وقتی میگوییم عالَم هنر، منظورمان مثلا فرانسه یا کرمان نیست. عالَم عشق، جایی در وسط آسمانها بر روی یک سیاره نیست.

بله، میتوان فرانسوی بود اما به عالَم هنر تعلق نداشت. میتوان کارمند موزه لوور بود و هیچ نسبتی با عالَم هنر و فرهنگ نداشت اما میشود یک چوپانِ روستایی بود و هر روز با دمیدن در یک نی، اهلِ هنر و موسیقی و فرهنگ بود.

میتوان پزشک یا استادِ دانشگاه بود اما به عالَم فرهنگ و علم تعلق نداشت. آیا شما تاکنون به پزشکی که شغل و پیشه اصلی او بساز و بفروشی است برخورد نکرده‌اید؟

آیا استاد دانشگاهی را دیده‌اید که از دانشجویانش سوءاستفاده میکند تا سریعتر و بیشتر مقاله و کتاب به اسم خودش چاپ کند؟ استادی که در واقع به عالَم بیزینس و بازار تعلق دارد نه علم و اندیشه!

من اشخاص بازاری دیدم که به این فکر نمیکنند تا از ضرر شما سود کنند بلکه همیشه نفع مشتری را در نظر میگیرند و به این طریق به عالَم اخلاق و وجدان تعلق دارند. میتوان خادم یک دین، مکتب و مسجد و کلیسا بود اما روح و جانِ ما متعلق به عالَم بازار باشد.

پس عالَم در معنای اول یعنی جا، مکان و محل و عالَم در معنای دوم یعنی نسبت و تعلق ما با خودمان، همنوع، جهان و خدا. ما با افرادی رابطه برقرار میکنیم که بتوانیم نسبت و تعلقی با آنها داشته باشیم.

با زور نمیشود با حافظ ارتباط برقرار کرد اگر عالَم ما با عالَم حافظ متفاوت باشد اگرچه در شیراز متولد شده باشیم.

نسبت و تعلقی که سهراب سپهری با طبیعت دارد و آنچنان اشعاری میسُراید که جان آدمی را به پرواز درمیاورد، در مقایسه با نسبتی که یک مهندس با طبیعت دارد؛ از زمین تا آسمان متفاوت است. مهندس دنبال منفعت از طبیعت است و سهراب در جستجوی کشف معنای زندگی.

عشقِ اصیل، زمانی شکل میگیرد که عالَم عاشق با عالَم معشوق یکسان باشد.

ما با خدایی ارتباط برقرار میکنیم که از جنسِ عالَم خودمان باشد نه آن خدایی که دیگران برای ما معرفی میکنند.

شما در چه عالَمی سیر میکنید؟

چند عالَم دارید؟

با چه عوالِمی ارتباط برقرار میکنید؟

نمیدانم چند عالَم داریم؛ چند دنیا، چند دنیا رویا

نمیدانم کیستیم چیستیم

نمیدانم هستیم یا نیستیم

نمیدانم تو کیستی

نمیدانم چه میخواهی

نمیدانم چند عالَم داری؛ چند دنیا، چند دنیا رویا

اصلا نمیدانم فرق رویا و دنیا و خواب و عالَم چیست

شاید هم عالَم، خواب و رویایی بیش نیست

یا شاید هم خواب و رویا، عالَمی اند و دنیایی

اصلا نمیخواهم بدانم رویاهایت چیستند

خیلی کودکانه!

حتی نمیخواهم بدانم چند عالَم داری

اما هرگاه عالَم های خود را شمردی بدان؛

عالَمی هم در دل من داری.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *