عرصه زندگی بیشتر شبیه رودی است که از لحظه تولد ما آغاز میشود، در جنگل می پیچد و پیش میرود، به تپه ها و کوه ها میرسد، از بیشه زارها و سنگلاخ ها عبور میکند، در باتلاق ها و مرداب ها فرو میرود و دوباره راه خود را از سر میگیرد، گاهی گل آلود میشود، گاهی کم آب و گاهی پُرآب و خروشان به تخته سنگ هایِ بزرگ سر راهش برخورد میکند، در سرمای زمستان منجمد میشود و با تابش دوباره آفتابِ عالم تاب، جریان می یابد. یا بر بسترِ رودهایی که قبلا گذشته اند میرود یا خودش مسیر جدیدی را تجربه میکند تا لحظه ای که به دریایِ ابدیت پیوند بخورد.
اگر کسی باشیم که بیشتر دنبال سکون و ثبات و امنیت هستیم؛ رودخانه را با رود اشتباه گرفته ایم. رودخانه، بسترِ حرکت رود است نه خودِ رود. ما نیامده ایم که بمانیم، آمده ایم که عبور کنیم.
حرکت در ذاتِ رود؛ روحِ زندگیست
نهاد نا آرام جهان را نشاید سکون
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید: