ما چرا زخمی میشویم!؟

ما آرزوی داشتن پدر و مادری بی نقص و کامل را داریم اما با پدر و مادری ناقص و پُر از عیب و ایراد مواجه میشویم! واقعا چه کسی وجود دارد که رضایت صددرصد از والدین خودش داشته باشد!؟

خودمان را به در و دیوار میزنیم که بیشتر عمر کنیم، پیری را به تأخیر میندازیم، از هر چی مرگ و مرگ اندیشی است فرار میکنیم؛ اما متوجه میشویم که سن سکته قلبی به ۱۶ سالگی رسیده است!

ابتدا تصور میکنیم که خیلی خاص هستیم، مرکز جهان و متفاوت با همه؛ اما بعد از مدتی میفهمیم که فقط یک انسان معمولی هستیم بین ۸ میلیارد انسانِ دیگر!

رویاهای بزرگی داریم، این کار را میکنم، آن کار را میکنم، چه میشود، چه نمیشود. اما همه چیز نقش بر آب میشود و ما میمانیم و یک زندگیِ واقعیِ کوچک و رویاهای بر باد رفته!

ما از طریق هزار و یک راه، تیر و ترکش میخوریم و نقش بر زمین میشویم. چرا!؟

حتما تا به حال در جنگل پیاده روی کردید. انبوهی از درختان، هزاران هزار درخت. این همه درخت یک شکل یکجا جمع شده اند. همه چیز عادی است. درختان که جای شگفتی و اعجاب ندارند! درخت، درخت است دیگر.

اما ناگهان در بین این همه درخت یک درخت جلوه گری میکند، متفاوت از بقیه است. شما سمت او میروید. شاید یک سلفی هم گرفتید. چه چیزی باعث تفاوت او شده است!؟

آن درخت، دورِ خراش هایی که در تنه او ایجاد شده است رشد کرده و شکل و شمایل منحصربفردی به خود گرفته است. کج و معوج است اما متفاوت است. در انبوهِ درختانِ یک شکل؛ گُم نشده است.

زخمِ درخت! آری. زخمِ درخت، دلیل تفاوت اوست و همین او را از بقیه جدا میکند و هویت جدید و منحصربفردی به او میدهد.

ما در تصویر کودکانه خودمان از زندگی انتظار داریم که سالم به این جهان بیاییم و سالم برویم اما زندگی با این تصور خام ما پیش نمیرود. زندگی از ما درختانِ یک شکل و یک اندازه که گویی در کارخانه، قالب بندی یکسان و یکنواخت شده اند نمیخواهد. زندگی تک تک ما را متفاوت میخواهد، منحصربفرد و یگانه و یکتا.

زخم ها وارد میشوند، خراش ها ما را میخراشند تا ما؛ با رشدی که دور آن زخم میکنیم و آنرا التیام میدهیم از بقیه متفاوت شویم.

زنی که بعد از یک دوره افسردگیِ بعد از طلاق تبدیل به نویسنده ای بزرگ میشود. مردی که بعد از یک دوره ابتلای به اعتیاد و ترک اعتیاد نگاه جدیدی به خانواده و زن و فرزندش پیدا میکند. فردی که بعد از یک تصادف تبدیل به قهرمان ورزشی میشود. کسی که بعد از ورشکستگی مالی، شغل جدیدی ایجاد میکند. انسانی که بعد از تجربه مرگِ عزیزش، قدر همراهانش را حالا که زنده هستند بیشتر میداند. فردی که بعد از تجربه یک بیماری سخت، دست از عادت ها و کج سلیقگی های خودش برمیدارد و تصمیم میگیرد با لذت و شادمانی زندگی کند.

البته آدم های خام کم نیستند. کسانی که از زخمی شدن و خراش برداشتن اجتناب میکنند. اگر مدتی با آنها همنشین شده باشید دلزده میشوید. چیزی در چنته ندارند. غیر جذاب و سطحی هستند.

زخم های زندگی، شما را جذاب میکنند به شرطی که آنها را التیام دهید و دور آنها رشد کنید و شکل یک درختِ متفاوت بین انبوهی از درختان را بگیرید.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *