میان مایگی و میان بودگی

کتاب و فیلم ارباب حلقه ها را حتما خوانده یا دیده اید. بخشی از این داستان مربوط به جایی است به اسمِ “سرزمین میانی“. این متن را با الهام از نام این سرزمین نوشته ام.

در سرزمین میانی، همه چیز عادی است. زندگی عادی است. آب و هوا عادی است. همه چیز مشخص و واضح است. همه از همه چیز، تصویر واضح و روشنی دارند. بیماری و سلامتی برای همه آشناست. کار و پول و درآمد، روال مشخصی دارد. ازدواج و بچه دار شدن همه به یک شکل است. همه به هم نگاه میکنند و همان را تکرار میکنند. زندگی را از حفظ هستند! آنها میان مایگانی میان بوده هستند! نه افراطی دارند و نه تفریطی.

روزگار به همین منوال میگذرد که ناگهان رهگذری در سفرش از سرزمین میانی عبور میکند! میان مایگان که تا آن روز تصور میکردند همه چیز همانطور است که آنها تصور میکنند با دیدن این رهگذر دچار بهت و حیرت میشوند.

رهگذری که سرزمین های بسیاری را دیده است و برای آنها از آنجا میگوید. از آدم ها و زندگی هایی که دیده است. از کسانی که به تصوراتشان از زندگی نچسبیده اند. انسانهایی که متوجه شدند زندگی لزوما آن چیزی نیست که دوستان و والدین و آشنایانشان به آنها گفته اند! آدم هایی که متوجه شده اند باید تجربه شخصی خودشان را دنبال کنند. کسانی که فهم های جدیدی از زندگی و زیستن دارند.

همیشه ( البته اگر فراموش نکنم ) به خودم یادآوری میکنم تا با رهگذرانی که از سرزمین های دیگرِ زندگی می آیند و میروند، مدتی نشست و برخاست کنم. مدام سرزمین خودم را وارسی کنم که نکند تبدیل به سرزمین میانی شده باشد و من هم به یک میان بوده، مبدل شده باشم و با میان مایگی، روزگار بگذرانم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *