سفرنامه یک قهرمان

گام هفتم

” نابودی و نابودگری “

روزی فرا خواهد رسید که هر آنچه روی آن حساب کرده بودیم و تلاش کرده بودیم در زندگی بسازیم، پوچ میشود و معنای خود را از دست خواهد داد.

این مرحله از سفر زندگی، منزل نابودگر است.

توانایی فرو ریختن، بازسازی، پذیرفتن، رها کردن و تازه شدن.

مرگِ بینش و منشِ پیشین و حرکت بسوی جایگاهی تازه و نو.

منزل نابودگر؛ توانایی پذیرفتن شکست و زخمی شدن را به ما میدهد.

تواناییِ رها کردنِ آنچیزی که دیگر به ما تعلق ندارد

و آماده شدن برای دریافت آنچه که در انتظار ماست.

فردی که در منزل نابودگر از منازل سفر زندگی قرار میگیرد؛

قربانی حادثه‌ها و رویدادهای تلخی بوده است

اما خواهان بازسازی زندگی خویش است.

فردی که راه جدیدی را انتخاب میکند.

نابودگری؛ توانایی و قدرتِ رها کردن و کنار گذاشتن به منظور ایجاد نوعی دگرگونی است.

آیا ما حاضریم تا خودها و نقاب‌های دروغینی که سالیان سال بر روی خویشتن اصیلمان زدیم را رها کنیم؟

کافکا درست گفته است:

دنیای ما

پر است از دست‌هایی که

خسته نمیشوند از نگه داشتن نقاب‌ها.

از باغچه روح‌تان چه چیزی را باید قطع یا هرس کنید؛

تا چیزهای دیگری بتوانند شکوفه بزنند؟

به چه چیزی چسبیده‌اید و آنرا رها نمیکنید؛

در حالی که دیگر به شما تعلق ندارد؟

مایستر اکهارت (فیلسوف و عارف آلمانی) گفته است:

تنها آنانی که شهامت رها کردن را داشته‌اند

شهامت ورود دوباره را خواهند داشت.

آدمی با نابود شدنِ باورها، نگرش‌ها و تصوراتی که از قبل داشته است؛ احساس سردرگمی و گیجی خواهد کرد. حس عدم تعلق به هیچ جا.

اما بعد از هر نابودی همچون ققنوس، تولدی نو و تازه در انتظار ماست.

شاید بزرگترین ترسِ منزل نابودگر، ترس از دست دادن باشد.

اما چه بسا فقدان‌ها و از دست دادن‌هایی که سببِ دست آوردهایِ بسیار بزرگتر و عظیم‌تری میشوند. او به ما نشان میدهد که از پس هر مرگی، تولدی دوباره و پس از هر فراقی، وصالی تازه کمین کرده است.

کهن الگو و آرکتایپ نابودگر به ما یادآوری میکند که موجودیتِ هیچ چیز در زندگی ابدی نیست. همه چیز از جمله خودمان، فناپذیریم.

فردی که نابودگر ضعیفی دارد، توانایی ریسک‌پذیری کمی دارد. هر چیزی را که مدتهاست کارایی و معنای خودش را از دست داده است همچنان دو دستی نگه میدارد اگرچه از آن بارها و بارها زخمی شود.

شاملو سروده است:

از رنجی خسته‌ام که از آن من نیست.

چند نفر را میشناسید که در انواع و اقسام رابطه عاطفی یا کاری و شغلی، سالیان سال است زخمی میشوند و رنج میکشند اما حاضر به رها کردن آن رابطه نیستند!

شعارِ نابودگر ضعیف این است:

من همینم که هستم.

او شجاعتِ وارد شدن به ساحت‌های جدید و تازه زندگی را ندارد.

انسانی که نمیخواهد وارد منزل نابودگر بشود؛ همچون فردی است که هرگز نمیخواهد منزلش را تمیز کند، چیزهای بلااستفاده را دور بریزد و زباله‌ها را بیرون ببرد!

نابودگر خام، منتقدی افراطی از آنهایی است که با نظرات او مخالفند.

برای حس خودبرتری، مدام نیش و کنایه میزند و دیگران را تمسخر میکند.

او به متهم کردن و آسیب زدن به دیگران گرایش دارد.

وقتی گفتگوی درونیمان درباره خودمان مدام با تخریب و سرزنش همراه است یعنی انرژی نابودگری منفی درونمان فعال است. رفتارهای خودویرانگری مانند مصرف مواد مخدر، الکل، پرخوری و… از وجود نابودگر منفی درونمان خبر میدهد.

نابودگر کامل، توانایی زیادی در پذیرش شکست‌های زندگی دارد.

او پایان دهنده‌ای منصف و به موقع است.

تشخیص و کنار گذاشتن رویاهای ناممکن از رویاهای ممکن، از توانایی‌های اوست.

از خودمان بپرسیم:

کدام نگاه و نگرش و تفکرِ منسوخ شده یا عاریتی را دارم که باید آن را رها کنم؟

آیا حاضریم چیزی را که به رشد ما کمکی نمیکند رها کنیم؟

من خودم چطور ناخودآگاه مانع رسیدن به خواسته‌هایم میشوم؟

موانع بیرونی و درونیِ حرکت من در سفر زندگی کدامند؟

چه چیزی سر راهتان قرار گرفته است؟

تصور کنید فقط ۶ ماه دیگر زنده هستید.

چه چیزهایی را حذف میکنید، رها میکنید و از میان برمیدارید؟

نیچه؛ اینطور در وصف منزل نابودگر گفته است:

‏آفرینندگانِ بزرگ همان ویران‌کنندگانِ بزرگ هستند.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *