ما و فناپذیربودنمان

ای کاش، هرچه داشتیم تا ابد برایمان باقی میماند و هیچوقت زوال و نابودی سراغ آنها نمی آمد! یقینا همه ما، تا به حال چندباری به این “ای کاش” رسیده ایم؛ بخصوص در زمانهایی که چیزی ارزشمند را از دست داده ایم.

ای کاش، رابطه عاطفی و زناشویی برای همیشه مثل روز اول بود. ای کاش همیشه فرزندانمان کودک باقی میماندند. ای کاش فرزندانمان ما را ترک نمیکردند. ای کاش میتوانستم شغلم را برای همیشه نگه دارم. ای کاش عزیزم را با مرگ از دست نمیدادم. ای کاش تا ابد جوان میماندم و ای کاش تا ابد زنده میماندم و با مرگ مواجه نمیشدم!

چه سودی دارد این فناپذیری که همه چیز را با خودش می بلعد!؟

شاید باورتان نشود اما ابدی و همیشگی بودن، رنگ و بوی زندگی را میگیرد و آنرا بی طعم و بو میکند!

وقتی همه چیز برای همیشه باقی باشند و ما هیچ نگرانی و ترسی برای از دست دادن آنها نداشته باشیم، به مرور رنگ تکرار به زندگی پاشیده میشود. او که همیشه هست، کار که همیشه هست، فرزندم که همیشه هست، مرگ که نیست؛ ما که حالا حالاها وقت داریم و در واقع آنچه که داریم وقت است؛ پس چه اهمیتی دارد تلاش برای بهتر شدن، خوب زندگی کردن، عشق را تجربه کردن، جوانی را بیهوده نگذراندن!؟ همه چیز تا ابد برای ماست!

فناپذیری به ما یادآوری میکند که همه چیز موقتی است، همه چیز امانت است، پس تا زمانی که دستش در دست توست به آن عشق بورز و با لحظه لحظه آن زندگی کن. ارتباط خودت را بهبود ببخش، توجه کن، ببین، ببوس؛ شاید دیگر فردا او را نداشتی!

فناپذیری حتی به ما یاد میدهد که باختن ها و شکست ها هم ابدی نیستند و روزی نابود خواهند شد و پیروزیها و موفقیتها جای آنها را خواهند گرفت.

بزرگی میگفت: اشتباه کردند که قبرستان ها را بیرون شهر بردند! ما باید هر روز قبرستان را ببینیم تا یادمان نرود که رفتنی هستیم و برای همیشه ماندگار نیستیم. روزمرگی و این شب و روز کردن های تکراری، این توهم را در ما بر می انگیزد که حالا حالاها وقت داریم! روزگار را میگذرانیم چون باید بگذرانیم!

فوتبال را ببینید (راستی تبریک بابت بُرد تیم ملی ایران) فقط ۹۰ دقیقه وقت دارند با کمی هم وقت اضافه! میدوند و میدوند تا از لحظه لحظه این ۹۰ دقیقه استفاده کنند. گل میخورند، گل میزنند، خطا میکنند، زمین میخورند و بلند میشوند، با اینکه تا لحظه آخر تردید و ابهام دارند که نتیجه چه میشود اما باز هم به بازی ادامه میدهند چون میدانند که فقط ۹۰ دقیقه فرصت دارند. فرصتِ چانه زنی نیست، تنها فرصتِ ۹۰ دقیقه زندگی است. حالا فرض کنید مسابقه فوتبال بجای ۹۰ دقیقه، ۹۰ سال یا ۹۰۰ سال ادامه داشت!! چقدر احمقانه بود اگر ما هیچوقت صدای سوت پایان را نمی شنیدیم و نگرانِ پایان بازی نبودیم!

مرگ اندیشی به ما یادآوری میکند که تا وقت هست طعم زندگی را به تمامه بچشیم و چیزی را برای روز مبادا نگذاریم که هیچ تضمینی برای مانایی ما در آینده وجود ندارد. هر روز و هر لحظه، فرصت تازه ای است که به ما میدهند، ارزش آن را بدانیم. ما تا ابد اینجا نخواهیم بود.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *