ماه، سایه و کولونوسکوپی

 

همه انسانها همچون ماه، نیمه تاریکی دارند که هرگز حاضر نیستند آنرا به کسی نشان بدهند.

اما آن ماه همچون هر ماهِ دیگری به وقتش در شب چهاردهم طلوع خواهد کرد.

ماه پشت ابر نمی‌ماند.

و اینگونه آدمی رسوا میشود.

و رسوایی، آغاز سفر است.

سفر به خویشتنی که عمری آن را نادیده گرفتیم.

وقتی ماه نمایان میشود، انسانی که تاکنون تصور میکرد ارباب و سازنده هر چیزی است

در کمال بهت و حیرت در میابد که خود مربوب و سازه‌ای بیش نیست.

هیچ چیز بیشتر از کشف ناتوانی‌مان، ما را از خواب غفلت بیدار نمیکند.

در این هنگام تمام پندارها و خودانگاره‌ها فرو میریزند.

انسانی که اندکی خودش را از فضای بلبشوی روزمرگی بالا بکشد و با تأمل خودش را نظاره‌گر باشد، اعتراف میکند بزرگترین خطری که او را تهدید میکند خودش است.

آدمی با فرافکن کردن خطراتی که در درون جانش لانه کرده‌اند به بیرون، مدتی خودش را به خواب میزند و خوش خیال از اینکه خطر آنجاست و دیگری مسبب آن است به زیستن ادامه میدهد.

اما ماه پشت ابر نمی‌ماند.

رویارویی با خویشتن حقیقی، اولین آزمون شجاعتی است که در سفر به درون با آن روبرو خواهیم شد.

این ملاقات همه را میترساند. استثناء ندارد.

ترس از این است که چیزهای ناخوشایندی در لایه‌های تاریک جان ما، در آن اعماق مدفون شده‌اند.

ما آدمیان تا زمانی که بتوانیم همه موضوعات و مسائل منفی و تاریک درونمان را به محیط پیرامون فرافکن کنیم و این فرافکنی کارکرد داشته باشد، از ملاقات با مدفونات درونی اجتناب خواهید کرد.

آینه درون تملق نمیگوید. دروغ و دغل ندارد. صادقانه چیزی که در آن منعکس شده است را نشان خواهد داد. همیشه نشان داده است اما ما حاضر به دیدن آن نبودیم.

چه کسی منکر این است که ما حتی از دیدن مدفوع و ادرار خودمان هم بدمان میاید!

ما چهره‌ای را که هرگز به جهان و دیگری نشان نمیدهیم را با نقاب میپوشانیم.

هر انسانی که رویای رسیدن به ارتفاعات درخشان از نور آفتاب عالم تاب را دارد، باید از دره‌های عمیق و تاریک گذر کند. این شرط لازم برای صعود است.

و این داستان هبوط آدمی است.

غیرمنتظره‌ترین، دهشت‌آورترین، هرج و مرج‌ترین و بی‌نظم‌ترین‌هایی که در عمیق‌ترین و تاریک‌ترین نقاط روان ما وجود دارند؛ همان‌هایی هستند که معنای گم شده را در خود پنهان دارند.

ما نمیتوانیم و نباید با نادیده گرفتن جنبه‌ای از خودمان ادامه دهیم.

در این ویدئو، اسلاوی ژیژک (فیلسوف اسلوونیایی) در حال بررسی سه نظریه در باب روانکاوی است.

او میگوید روانکاوی درباره خودشناسی یا رهایی از رنج نیست بلکه روانکاوی درباره این است که فرد بتواند برای چیزی فراتر از خودش زندگی کند.

او میگوید من هیچ علاقه‌ای ندارم که درونم را حتی درون بدنم را ببینم چه برسد به درون روانم!

او متوجه نیست که اگر پزشک چند وقت یکبار روده او را کولونوسکوپی نکند متوجه پیدایش بیماری نمیشود. اگر بدون آگاهی او و پزشک، بیماری پیدا شود دیگر کار از کار گذشته است.

او حتی حاضر نیست وقتی پزشک دی وی دی کولونوسکوپی را به او میدهد آن را نگاه کند. در صورتی که این نوعی همزمانی است که نشان از میل روان او به مشاهده اعماق خود دارد. هر چند که ژیژک در خودآگاه ایگویی خود با طنز از آن فرار میکند و مدام میپرسد چرا باید درون روده خودم را نگاه کنم.

او سعی میکند در عین حال که سیاهی درون را نمی‌بیند، در جستجوی سپیدی به بیرون برود!

او نمیداند یا شاید هم نمیخواهد بداند که آدمی نمیتواند بدون بررسی خویشتن به دنبال چیزی فراتر از خویشتن برود چرا که بدون بررسی نمیتواند بفهمد که خواستنِ چیزی فراتر از خود؛ آیا اصیل است یا خیر. آیا این فراروی در واقع نوعی فرار نیست!؟

این ندای کشش و رفتن به سوی چیزی فراتر از خود از کجا میاید؟ خواستگاه آن کجاست؟

چرا صِرف فراروی از خود موضوعیت دارد؟

آیا پشت این فراروی نوعی خودخواهی پنهان نشده است که در نقابی اینچنین زیبا خودش را تزیین کرده است؟

مارکس گفته بود فلسفه تا اینجا درباره شناخت جهان بود اما از این به بعد باید درباره تغییر جهان باشد.

از مارکس نپرسیدند که وقتی چیزی را نمیشناسی چطور میتوانی سراغ تغییر آن بروی؟

البته میروی؛ چنانکه رفتید و شد آنچه شد!

یونگ گفته است:

زندگی؛ هم دیوانه‌وار و هم معنادار است. اگر ما به یک جنبه آن بخندیم و به جنبه دیگرش فکر نکنیم، زندگی شدیدا یکنواخت و کسل‌کننده میشود و همه چیز، ابعاد کوچکی به خود میگیرد.

براستی ما آدمیان چقدر خودمان را میشناسیم؟

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

2 دیدگاه

  1. متحول گفت:

    و فقط خورشید، ماه را ماهِ شبِ چهارده میکند

    • خانه معنا گفت:

      احسنت به شما.
      در واقع خورشید نماد خودآگاهی و آگاهی است که به سایه تابانده میشود تا سایه دیده شود.

      “پشتیبانی محتوایی سایت”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *