داستان زندگی و پرسش از زندگی

همانطور که مولانا در مثنوی گفته است:

ای برادر قصه چون پیمانه‏ای است

معنی اندر وی مثال دانه‏ای است‏

دانه‏ معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

همیشه قصه و داستان ابزاری بوده که انسان در طول تاریخ معنا را در آن ریخته است.

به شاهکار بی رقیبِ فردوسی توجه کنید. سراسر داستان است.

بزرگی میگفت: ۲ بار شاهنامه را از ابتدا تا انتها با دقت مطالعه کردم و یک حرف بیهوده در آن ندیدم.

شاهنامه داستان سفر نفس است.

مثنوی، داستان به داستان پیش میرود.

امروزه پر فروش ترین فیلمهای سینمایی بر اساس داستان ها ساخته میشوند. ارباب حلقه ها (ای کاش فیلم سینمایی شاهنامه را هم در این ابعاد میساختند) هری پاتر و … همه کتاب های داستانی و قصه بودند.

تصور نکنید که داستان ها، فقط قصه هایی ساختگی در کتاب ها هستند. من و شما هم در حال روایت داستان زندگی خودمان هستیم.

زندگی تک تک ما انسانهای گوشت و پوست و خون دار، داستان است. داستان هایی واقعی و عینی.

متفکران و فیلسوفان مدتهاست به این نتیجه رسیدند که همه چیز با یک پرسش آغاز میشود.

داستان زندگی هم از این قاعده مستثنی نیست. داستان زندگی با پرسش شروع میشود. همه ما پرسش هایمان را زندگی میکنیم.

روزی نیست که یکی از مراجعینم از من نپرسد چکار کنم تا دوست داشتنی و جذاب باشم؟

چطور میتوانم زندگی امن تری داشته باشم و کمتر ریسک کنم؟

چطور میتوانم از خشم خدا دور باشم و همیشه او را راضی و حامی خودم کنم؟

چطور باید از مخالفت با دیگران پرهیز کنم تا کمتر آسیب ببینم؟

چه کار کنم تا مرا ترک نکنند، طرد نشوم و تنها نمانم؟

چه کار کنم تا همه از من راضی باشند؟

چه کار کنم تا مورد سوء استفاده و خیانت قرار نگیرم؟

چطور میتوانم همیشه نفر اول و بهترین فرد باشم و دماغ دیگران را به خاک بمالم؟

چه کار کنم تا دیگران طبق میل و خواسته من رفتار کنند؟

چطور کسی را پیدا کنم که عاشقش هستم و او هم دیوانه وار عاشق من است؟

این پرسش ها و بیشمار پرسش دیگر، شکل دهنده زندگی ما هستند. آگاهانه یا ناآگاهانه داستان من و شما بر پایه این پرسش ها پیش میرود.

با تغییر پرسش، داستان هم تغییر میکند.

چگونه میتوانم انسان بهتری باشم؟

چطور میتوانم از بار رنج دیگران کم کنم؟

چطور اقتدار و استقلال شخصی خودم را بدست بیاورم؟

چه کار کنم تا در فضای ناامنی، حس امنیت بیشتری به دیگران بدهم؟

چه کار کنم تا روزانه حداقل یک نفر، حس بهتری نسبت به خودش پیدا کند؟

چطور کمتر مقایسه، قضاوت و حسادت کنم و بیشتر شفقت، مهربانی و محبت داشته باشم؟

چگونه نوری در تاریکی بی افروزم؟

به عنوان یک نویسنده تمام وقت که آن به آن در حال نگارش داستان زندگی شخصیتان هستید از خودتان بپرسید چه داستانی را زندگی میکنید؟

آیا به پرسشی که در حال زندگی کردن آن هستید آگاهی دارید؟

اگر روزی نویسنده ای تصمیم بگیرد داستان زندگی شما را مکتوب کند آیا از این داستان رضایت دارید؟

آیا نویسنده باور دارد داستانی که در حال تألیف آن است غیرقابل تغییر است؟

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

 فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *