اگـر

اگر فقط می‌توانستیم کمی به خودمان اجازه خطا و اشتباه در زندگی را بدهیم، خیلی از ما زندگی بهتری را تجربه میکردیم.

اگر اینقدر از شکست­ ها نمی­ ترسیدیم، ریسک های بیشتری میکردیم.

اگر تا این حد خودمان را بعد از هر تجربه تلخ، ملامت و سرزنش نمی کردیم؛ راه را برای تجربه ­های شیرین، باز میکردیم.

اگر باور داشتیم که هر آغازی، پایانی دارد و شب و روز در پی هم می ­آیند، امید و ایمان خود را به مسیر زندگی خویش حفظ میکردیم.

اگر رنج را جزء لاینفک یک زندگی اصیل میدانستیم و از رنج­ ها فرار نمی کردیم، آنگاه متوجه میشدیم که رنج­ ها، حرف­ های جذابی برای گفتن به ما دارند.

اگر به کوتاه بودن عمرمان بیشتر فکر میکردیم، قدر لحظه به لحظه زندگی را خیلی بیشتر میدانستیم.

اگر اینقدر برای حرف و نظر دیگران، ارزش قائل نبودیم و دنبال جلب رضایت آنها نبودیم، آزادی فکر و عمل بیشتری را تجربه میکردیم.

اگر به چیزی یا فردی وابستگی افراطی نداشتیم، چیزی برای از دست دادن نداشتیم. اگر چیزی برای از دست دادن نداشتیم، چقدر جسارت بیشتری پیدا میکردیم.

اگر به قهرمان درونمان باور داشتیم، میدانستیم که خودمان برای ساختن زندگیمان کافی هستیم.

اگر با عقابها پرواز میکردیم دیگر وقتمان را با اردکها در لجن­ زار تلف نمی کردیم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *