میشود
میشود صمیمی بود اما عاشق و معشوق نبود.
میشود در جمع بود اما با جمع نبود. (هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای / من در میان جمع و دلم جای دیگر است)
میشود در آسایش بود اما در آرامش نبود.
میشود نگاه کرد اما ندید.
میشود حرف زد اما شنیده نشد. (گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است)
میشود راه رفت اما نرسید.
میشود ثابت بود اما ساکن نبود.
میشود باخبر بود اما خبردار نبود. (چه خبرهاست که ندارم خبری / کو خضر رهی تا که نمایم سفری)
میشود نفس کشید اما احساس خفگی کرد.
میشود دانست اما عمل نکرد.
میشود در تاریکی بود اما چراغی روشن کرد.
میشود تجربه کرد اما درس نگرفت.
میشود با همه بود اما بی همه بود.
میشود به نتیجه رسید اما راضی نبود.
میشود دل بسته بود اما وابسته نبود.
میشود گناهکار بود اما آمرزیده شد.
میشود تنها بود اما انزواطلب نبود.
میشود اشتباه کرد اما جبران کرد.
میشود شکست خورد اما شکسته نشد.
میشود فداکاری کرد اما اطاعت نکرد.
میشود خیانت کرد اما توجیه کرد.
میشود اخلاقی بود اما مذهبی نبود.
میشود معتقد به خدا بود اما معتمد به خدا نبود.
میشود از خودگذشتگی کرد اما خودخواه بود.
میشود انسان بود اما انسانیت نداشت.
میشود شروع کرد اما ادامه نداد.
میشود ادامه داد اما به پایان نرسید.
میشود مأیوس بود اما ادامه داد.
میشود کهنسال بود اما خام بود.
میشود متفاوت بود اما خودشیفته نبود.
میشود دید اما قضاوت نکرد.
میشود گذشته داشت اما در گذشته نماند.
میشود ساده بود اما ابله نبود.
میشود شتر شناس و فیل شناس و گیاه شناس و کیهان شناس و زمین شناس و… شد اما خودشناس نشد.
میشود دل درد داشت اما دردِ دل نداشت.
میشود الگوبرداری کرد اما کپی برداری نکرد.
میشود انتقاد کرد اما راهکار نداد.
میشود به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشت اما پیش از مرگ هم زندگی کرد.
میشود زنده بود اما زندگی نکرد.
“دکتر منوچهر خادمی“
اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:
