سفرنامه یک قهرمان

گام چهارم

” حامی، حمایت و حمایتگری “

مراقبت از دیگران آسان است اما مراقبت از خود دشوار.

یونگ گفته است:

اگر انسان از خود متنفر باشد، غیر ممکن است بتواند دیگری را دوست داشته باشد. من چگونه میتوانم دیگری را دوست داشته باشم در حالی که خودم را دوست ندارم!

مسیح گفته است:

همنوعت را دوست بدار مانند خودت.

اما کمتر کسی به بخش دوم گفته مسیح توجه میکند. غالبا تصور میکنند این نوعی خودخواهی و خودپرستی است!

زمانی که درد و رنجی به شما وارد میشود و زخمی روح و روانتان را خراش میدهد، چه میکنید؟ آیا تاکنون خودتان را بغل کرده و در آغوش گرفتید؟

همه انسانها به هنگام ملاقات با سختی، رنج‌ها و ملالت‌های زندگی به حامی نیاز دارند. اگر کهن الگوی حامی در جان ما آدمیان وجود نداشت تاکنون نسل بشر منقرض شده بود!

حامی میداند که تنها فرد این جهان نیست و به همه انسانها توجه دارد.

او به فداکاری و پاسخ به نیازهای دیگران حساس است.

بخشندگی، مهربانی و بزرگواری از ویژگی‌های انسانِ حامی و حمایت کننده است.

حامی آن بخشی از وجود ماست که پرورش میدهد و مراقبت میکند.

وقتی کاری محبت‌آمیز و از روی عشق و علاقه برای دیگری انجام میدهید،

حضور این کهن الگو را درون جانتان حس میکنید.

وقتی به دنبال خودخواهی و خودبزرگ‌بینی نباشیم،

در حال زیستنِ حامیِ درون خودمان هستیم.

شعار حامی این است:

نمیگویم نترس!

اتفاقا می‌بینم که ترسیده‌ای، اما کنارت میمانم تا با کمک من با ترست روبرو شوی.

قلب و جانی گشوده برای التیام زخم‌های انسانها، ویژگی منحصربفردِ حامی است.

اما حامی منفی از روی انتخاب و میل خود فداکاری نمیکند؛

بلکه بخاطر اجبار و اکراه و اضطرار این کار را انجام میدهد.

او خودش را قربانی میکند تا در نظر دیگران خوب بیاید.

او با مراقبتِ افراطی از دیگران در واقع در حال کنترل کردن آنهاست.

در برابر کاری که میکند منت میگذارد و طلبکار است.

حمایتگری او، ناتوان کننده است و اجازه انتخاب را از دیگران سلب میکند.

برای مثال آیا شما چنین پدر و مادرهایی را مشاهده کردید؟

والدینی که با نقابِ حمایت و مراقبت‌گری، در حال کنترل و سلطه بر فرزندان خودشان هستند و آنها را خفه میکنند. گویی دستان خودشان را که تا آرنج عسلی کردند در دهانِ فرزندشان فرو میکنند و بعد انتظار دارند آن فرزند بتواند نفس بکشد و دستشان را گاز نگیرد!

انسانی که حامی اصیل نباشد؛ وقتی خدمتی میکند اما قدردانی دریافت نمیکند، شکوه و شکایت دارد. فردی که حامی درونیِ ضعیفی دارد؛ در محبت و مراقبت از دیگران ناتوان است. همدردی با دیگران برای او دشوار است.

منزل حامی در سفر زندگی از ما میخواهد که نه تنها چیزهایی را ببخشیم که بخشیدن آن برای ما آسان است بلکه چیزهایی را ببخشیم که بخشیدن آن دشوار است.

حامی این باور را دارد که وقتی چیزی را میبخشد؛

زندگی جای خالی آن را پُر خواهد کرد.

او برای روز مبادا انبار نمیکند و از کمی‌ها و کاستی‌ها هراسی ندارد.

چیزی را که نیاز ندارد میبخشد تا چیزی را که نیاز دارد دریافت کند.

او باور دارد که زندگی سرشار از فراوانی است.

بشرطی که بجای انبار کردن، ببخشیم.

حامی، ظهور واقعیتِ عینیِ واژه “ما” بجای واژه “من” است.

جهان با وجود انسان‌های حامی، جایِ امن‌تر و آرام‌تری است.

دالایی لاما گفته است:

سیاره ما دیگر نیازى به آدم‌هاى موفق ندارد.

این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح‌جو، درمانگر، ناجى، قصه‌گو و عاشق است.

در متن دین آمده است:

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ

و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.

آیا بر این باورید که یاری و کمک به دیگران، از جمله مسئولیت‌های شماست؟

آیا حاضرید بخاطر ارزشی فراتر از خودتان زندگی کنید؟

آیا حاضرید چیزی را که دیگر نیاز ندارید، رها کنید و به دیگران ببخشید؟

آیا این توانایی را دارید که به وقتِ رنج و درد؛

همچون مادری کودکش را، خودتان خودتان را آرام کنید؟

دالایی لاما بار دیگر گفته است:

ما در جوار یکدیگر زندگی میکنیم،

پس اولین مقصود ما در زندگی

این است که به یکدیگر محبت کنیم

و اگر نمیتوانیم،

دست کم همدیگر را آزار ندهیم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *