چرا بدبختیم!؟

عده ای از ما بدبختی را به خوشبختی ترجیح میدهیم!

چرا!؟

چون آنقدر با بدبختی های خودمان انس گرفته ایم که فقط آنها را میشناسیم اما خوشبختی را اصلا نمیشناسیم و جالب اینجاست که انسان از ناشناخته ها میترسد و خوشبختی هم برای عده ای، جزء ناشناخته هاست!

باورش سخت است؛ اما عده ای از خوشبختی میترسند و آنقدر دلیل و شواهد و استدلال (از تقدیر، سرنوشت، قضا و قدر، خواست الهی و شرایط اجتماعی، جبر تاریخی و…) می آورند که ثابت کنند ما بدبختیم و بدبخت می مانیم!

تقصیری هم نداریم، خوشبختی را جوری تعریف میکنیم که در قله قاف هم پیدا نمیشود! از دور نشسته ایم و مدام انواع و اقسام سلبریتی ها را نگاه میکنیم و آنها را نماد خوشبختی و نیکبختی میدانیم!

حتما باید کاری به ظاهر بزرگ و اعجاب آور انجام دهیم تا حس خوبی داشته باشیم! کمک به همه فقرای جهان! گرفتن جایزه اسکار! قهرمان المپیک شدن! مولتی میلیاردر شدن یا شاید هم سفر به سیاره مریخ!

عده ای که اصلا خیال میکنند همه باید خوشبخت باشند تا آنها هم حس خوشبختی داشته باشند! خودشان را مسئول همه جهانیان میدانند!

خوشبختی را در جایی و در زمانی؛ در دوردست ها میدانیم که باید جان بکنیم تا به آن برسیم! خوشبختی آنجاست، برویم به سمتش!

در آرزوی رسیدن به خوشبختی؛ تصمیم به ازدواج یا جدایی میگیریم، شاید بچه دار شویم یا شاید هم نشویم!

به دنبال پول میرویم چون حتما پول، خوشبختی را می آورد!

مدرک دانشگاهی هم بد نیست، چون حس و جنس خوشبختی میدهد!

باید انواع و اقسام کارها را انجام بدهیم و از در و دیوار بالا برویم تا مگر روزی در جایی، خوشبختی به چنگ آید!

غافل از اینکه …

اگر میتوانیم بجای تزریق تشویش به زندگی دیگران، تشویق به زندگی کنیم ما خوشبختیم.

اگر شغلی داریم که دوستش داریم، ما خوشبختیم. میلیون ها انسان هستند که شبانه روز مشغول کاری هستند که هیچ علاقه ای به آن ندارند!

اگر رابطه عاطفی داریم که آرامش دهنده است، ما نیکبختیم. میلیون ها انسان هر روز رابطه ای پر از تنش و درگیری را تجربه میکنند!

اگر از مجردی خودت لذت میبری، خوشا به حالت، خیلی ها مجردی تلخی دارند و برای فرار از آن، تن به رابطه های تلخ تر میدهند!

اگر پدر و مادرت را دیده ای و عمری با آنها زیسته ای پس موهبت بزرگی نصیبت شده؛ شمار زیادی هستند که حتی پدر یا مادرشان را هرگز ندیده اند چه برسد به اینکه عمری با آنها زیسته باشند!

اگر به حدی از بلوغ عقلانی و معنوی رسیده ایم که در تضادها و کشمکش های زندگی میتوانیم تمرکز و آرامشمان را حفظ کنیم؛ یکی از بزرگترین نعمت ها نصیبمان شده است، الان داروهای ضد اضطراب پرمصرف ترین هستند تا بلکه آرامشی هرچند کاذب برای میلیاردها انسان فراهم کنند!

اگر با طبیعت رابطه داری و آن را حس میکنی، با بارش باران و برف ذوق زده میشوی و عاشق هوای مه آلود صبح زود بعد از بارندگی هستی و… تو خوشبختی؛ خیلی ها هستند که به محض بارش برف و باران شروع به فحش و ناسزا میکنند و تنها گل و شُل و ترافیک آن را می بینند!!

اگر هدفی چه کوچک و چه بزرگ داری و به آن چسبیده ای دمت گرم، میلیاردها انسان بی هدف بدون هیچ رویایی، با سردرگمی روزگار میگذرانند!

اگر آنقدر به پختگی رسیده ای که سَرَت را از بحث و جدل های بی حاصل سیاسی بیرون آورده ای و این یکی، دو روز عمر را مشغولِ خودت هستی به تو تبریک میگویم، خیلی ها با اعصابی خورد و داغون تا آخر عمر مشغول همین جر و بحث های بی نتیجه هستند!!

اگر این را فهمیده ایم که باید جوری زندگی کنیم که آمدنمان چیزی به این دنیا اضافه کند و رفتنمان چیزی از آن کم، ما یکی از خوشبخت های عالم هستیم؛ اینکه وجود ما کمک کند تا زندگی هم برای خودمان بهتر شود هم برای دیگران، با زیاد کردن شادی ها و کم کردن غم و غصه ها.

البته اینها را نگفتم که به کم، راضی باشیم و همت را با قناعت اشتباه بگیریم؛ مطمئنا همه ترجیح میدهیم یک ثروتمند غمگین باشیم تا یک محتاج غمگین! گفتم که شکر داشته هایمان را به جا آوریم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *